بقای هر جامعه ای به نظم و ثبات بستگی دارد و برای ایجاد نظم و تنظیم روابط میان اعضای جامعه، باید دو کار مهم صورت گیرد؛ کار اول «حصول اطمینان از اینکه کارهای حیاتی جامعه انجام می گیرد»، کار دوم «پیشگیری از اختلالها و آشفتگی هایی که ممکن است به سببت کشمشکهای درونی جامعه در زندگی اجتماعی پدید آید.» انجام این دو کار مهم و اساسی، از طریق مکانیسم «کنترل اجتماعی» صورت می پذیرد که در این مکانیسم، نظم جامعه، بر اساس تشویق رفتارهای مطلوب و تنبیه رفتارهای نامطلوب سازمان داده می شود. در این نوشتار سعی داریم به مقوله «کنترل اجتماعی» بپردازیم.
از نگاه راسل وضعیت جهان امروز به دلیل یکه تازی کاروان علم و عقب ماندن قافله خرد از این کاروان چندان رضایت بخش نیست. به همین دلیل، به نسبت افزایش مهارت و چیره دستی با کاهش خرد مواجه هستیم. ترسیم وضعیت حاضر نشان می دهد که هرچند پیشرفت علم به ظاهر در ابعاد مختلف تاثیر ملموس و مهمی داشته است، ولی با مهیاکردن وسایل کشتار و نابودی دسته جمعی ، بقای نوع بشر را به خطر انداخته است. رقابت میان کشورها و کاربرد تسلیحات، تمدن چندین هزارساله بشری را بر لبه پرتگاه نیستی قرار داده است و اضطرابی عظیم بر وجود انسان ها مسلط کرده است اما آنچه راسل به آن معتقد است ، نیاز نوع بشر در عصر حاضر به مشارکت به جای رقابت است. هرچند حذف کامل رقابت به عنوان فعالیت طبیعی انسان مقصود راسل نیست ، زیرا توقف رقابت بدون تخریب فردیت به دشواری امکان پذیر است. با وجود این، از دیدگاه او اعتقاد به مفید بودن رقابت یک اشتباه تاریخی است و نباید دیگر این اشتباه تکرار شود. انسان امروز برای حصول رضایت مندی از حیات خویش نیازمند دو هماهنگی است...
بسیاری از پدیدههای اجتماعی را در سه سطح (خرد، میانه و کلان) میتوان بررسی کرد. هدف این نوشتار توصیف و تحلیل تکتک آسیبهای اجتماعی نیست، بلکه پاسخ به یک سوال در سطح کلان جامعه ایران است. زندگی مردم ایران در سطح یک واقعیت کلان به نام «جامعه ایران» در نظر گرفته میشود و سوال این است که چرا در این جامعه با «رشد فزاینده» آسیبهای اجتماعی روبهرو هستیم؟ مطالب این نوشته در دو فراز تقدیم میشود. اول به ذکر آمارهایی که تاییدکننده رشد فزاینده آسیبهای اجتماعی است، میپردازیم و در فراز دوم به عللی که این رشد فزاینده را توضیح میدهد اشاره میکنیم.
بطور قطع و یقین، هیچ مرد مبادی آدابی، یک زن خیابانی را با عنوان «زن خیابانی» صدا نمی زند! چراکه برخی مردان ایرانی با توجه به فرهنگ غنی وتربیت اصیلشان، غالباً اینگونه زنان را با الفاظی مودبانه و رمانتیک تری مورد خطاب قرار می دهند! از سوی دیگر مردان ایرانی، علی رغم غیرت و حس ناموس پرستی مثال زدنی شان، اگر متوجه شوند زنی -حتی موقر و متین - با آنها همکاری لازم را نمی کند، ترجیح می دهند، او را با عنوان «زن خیابانی » نامیده و cdاش را هم ظرف مدت کوتاهی در اختیار همگان قراردهند! البته آنها در صورت عدم امکانات تکثیر و پخش هم، بر روی چنین زنانی بدون هیچ عذاب وجدانی اسید می پاشند!(دقیقاً به همین خاطر است که تا کنون cd هیج زن خیابانی در نیامده و یا اینکه سر و صورتشان هیچگاه اسیدی نشده است!) اما در عین حال این مردان، هنگام ازدواج ترجیح می دهند با کسانی ازدواج نمایند که به لحاظ شخصیتی تنه به تنه کسانی می زنند که قبلاً به رویشان اسید ریخته و یا cd اشان را روزگاری درآورده بودند!
کوچکترین عنصر تشکیلدهنده سیستم از نظر لومان ارتباطات است. نیکلاس لومان معتقد است این انسان نیست که ارتباط برقرار میکند؛ بلکه این ارتباطات است که ارتباط برقرار میکند. در نظریه سیستم لومان انسان هیچ جایگاهی ندارد و به عبارتی منهای فرد است. برخی منتقدان لومان به دلیل چنین دیدگاهی به او برچسب ضداومانیسم هم زدهاند؛ اما لومان انسان را به جای دیگری وارد میکند. همانگونه که توضیح دادم، او معتقد است مهمترین ویژگی سیستم تفاوت آن با محیط است. لومان انسان را محیط سیستم اجتماعی میداند.
تجاوز جنسی، در تعریف عبارت است از تجاوزی که منظورش صرفاً آمیزش جنسی نیست و معمولاً با قدرت جسمی یا به زور جسمی صورت می گیرد و بیشتر در اثر میل به سلطه جویی یا تحقیر فرد مورد تجاوز رخ می دهد و می شود گفت که بیشتر یک عمل خشونت آمیز است تا یک عمل جنسی. در بیشتر موارد می بینیم که مرد تجاوزگر شخصی است که برای قربانی آشناست. اغلب تجاوزهای جنسی از پیش طراحی می شوند و بیش از نیمی از آنها در منزل خود قربانی اتفاق می افتد. در برخی موارد (مخصوصاً در مواردی که قربانی خردسال یا نابالغ است) شاید قربانی ابتدا گمراه شود و سپس مورد تجاوز قرار گیرد. ولی اگر فرد قربانی تمایلی نشان ندهد، به احتمال زیاد این عمل با زور و تصرف انجام می شوند.
ما در این مقدمه ابتدا شرح مختصری از زندگی پوپر را نقل میکنیم و در ادامه اندیشمندان تأثیرگذار بر آراء او را معرفی و سپس سؤالات اساسی این مقاله را مطرح میکنیم.
دورکیم یکی از مهمترین جامعهشناسان کلاسیک و به لحاظ دقت علمی و تاثیر در جریان اصلی جامعهشناسی و به جا گذاشتن سنت خاص خود، شاید مهمترین آنها باشد. در این مقاله سعی میشود که ضمن اشاره به زندگی دورکیم و زمینهی فکری و هستیشناسی او، به تعریف او از جامعه، انسان و جامعهشناسی پرداخته شود. سپس مهمترین افکار و نظریههای او که در چارچوب جامعهشناسی قرار میگیرند، معرفی شود.
از سال ۱۹۵۰، نظریه فرهنگ فقر (COP) در متون علوم اجتماعی ظاهر شده و به ستیزه با نظریات متعارض پرداخته است. این مفهوم که از سویی تعریف دقیقی از آن ارائه نشده و همچنین به طور گزینشی به کار برده شده است، غالبا به جای اینکه بر روی راه حل های سیستماتیک یا ساختاری تمرکز کند، توجیهی را برای سرزنش افراد (فقرا) به خاطر شرایط نامناسبی که در آن گیر افتاده اند فراهم آورده است. اگر بخواهیم تعریف صحیحی از این مفهوم ارائه دهیم باید بگوییم عواملی از قبیل دیدگاهها، ارزش ها و رفتارهای خاص (از قبیل تمایل برای داشتن یک افق برنامه ریزی کوتاه مدت) وجود دارند که این عوامل فقرا را از غیر فقرا متمایز می کنند و بعضی از این خصوصیات به دوام فقر در طبقه فقیر جامعه کمک می کنند. این مدخل بر روی شکل خاصی از فرهنگ فقر که از گذشته تاکنون در حیطه علم اقتصاد به آن پرداخته شده می پردازد و بخصوص در مورد نقش آن در اثر گونارمیردال توضیحاتی ارائه می دهد.
رشد، شاخص اندازهگیری کمی و توسعه، شاخص اندازهگیری کیفی است. توسعه به معنای گذر از جامعه سنتی به جامعه نوین و مدرن است. توسعه دلالت دارد بر بهبود همه عرصههای زندگی. هرگاه در فرایند توسعه، سیاستهای توسعهای به صورتی یکپارچه و هماهنگ، همه حوزهها را در برنگیرد و یکی از آنها مورد توجه بیشتری باشد، برنامهها و فعالیتهای توسعه به نتایجی بدکار کرد منجر میشوند که پیامد آن تشدید نابرابریهاست. این نابرابریها که محصول توزیع نامتعادل قدرتند رشته پایانناپذیری از دیگر آسیبها را پدید میآورند که به آسیبهای دوران گذار موسومند و میتوانند همه دستاوردهای مثبت و پیشبرنده کوششهای توسعهای را از بین ببرند.