"تا آزادی انتقاد نباشد، ستایش ارزنده ای نیز نمی تواند وجود داشته باشد" بومارشه نمایشنامه نویس فرانسوی / تا آزادی انتقاد نباشد نه تنها ستایش ارزنده ای نمی تواند وجود داشته باشد، بلکه رشد و پیشرفتی نیز نه در زمینه فردی و نه در زمینه های اجتماعی، سیاسی، ادبی و فرهنگی صورت نخواهد گرفت. متاسفانه شرایط حاکم بر جامعه ما در طول تاریخ باعث پیدایش ویژگی هائی در ما شده اند که نقد منصفانه را با مشکلاتی روبرو نموده است. در این نوشتار مختصرا به بیان چندی از این ویژگی ها پرداخته می شود.
بحث تاریخی در زمینه چندهمسری ازآن جهت میتواند راهگشا باشد که با دنبال کردن مسیر تمدن بشری و بررسی حیات فردی و اجتماعی انسانهای گذشته میتوان به برخی علل و عوامل تاریخی و حتی بوم شناختی در زمینه گرایش یا عم گرایش جوامع به چندهمسری دست یافت. یکی از منابع کامل و موثق درباره چندهمسری در اقوام و تمدنهای گوناگون جلد اول کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت است با نام مشرق زمین گاهواره تمدن. در این کتاب ضمن ذکر گوشههایی از سبک زندگی و آداب ورسوم اقوام مختلف توجه ویژهای به روابط جنسی و ازدواج شده است. این کتاب به برخی از سوالات ما درباره علل وجود چندهمسری و علل زوال تدریجی این نوع ازدواج پاسخ میدهد.
سخن از یاس اجتماعی مردمان یک سرزمین بدون در نظر گرفتن پیشینه فرهنگی و اجتماعی مردمان آن سرزمین کاری بیهوده و عبث به نظر می رسد . هرچند بررسی تاریخ اجتماعی یک سرزمین و نتیجه گیری جامعه شناختی و روانشناختی از آن باید کاملا محتاطانه و با رعایت ملاحظات علمی باشد لکن برای فهم ماهیت هویت یاس زده ایرانیان در طول تاریخ چاره ای جز ریشه یابی تاریخی این مقوله نداریم این عمل فهم علل انفعال تاریخی ایرانیان را بسیار روان تر می کند. از این رو در این نوشتار قصد داریم به این سوال پاسخ دهیم که ریشه های هویت منفعل ایرانیان معاصر چیست و چرا ایرانیان در طول تاریخ ، سرگذشتی سرشار از نا امیدی و بد بینی را تجربه نموده اند و چه علتهایی در پس این یاس اجتماعی بوده است ؟ و امروز یک جامعه شناس ایرانی چه نسخه هائی را باید برای جامعه بیمارش تجویز کند که روحیه سرزندگی و امید در جان اجتماع گوشه گیرش تزریق شود و آن را به حرکت و جنب و جوش وا دارد .
شیطان پرستی یکی از اعتقاداتی است که برخی به آن پیشینه هزاران ساله میدهند و دلیل آن را نیز پرستش هر موجود دارای قدرت توسط مردمان هزاران سال پیش و یا در نظر گرفتن دو خدای ضد هم یعنی خدای خیر و شر میدانند. شیطان پرستی دنیایی را ترسیم می کند که هیچ روزنه امیدی برای آن متصور نیست. به همین جهت شیطان پرستی را جهان تاریک میگویند. شیطان پرستی حقیقتی را جستجو می کند که در این جهان یافت نمی شود. خود کشی توجیهی اینگونه دارد ، " اگر بپرسی چرا خودت را می کشی ؟" پاسخ میدهد: می خواهم به حقیقت برسم و حقیقت در این دنیا به دست نمی آید. عمده ترین نشانه شیطان پرستی را در تجاوز و قتل به ویژه در تجاوز به کودکان و نوجوانان به همراه قتل آنان باید دید.
جامعهشناسان، در تشکیل جوامع انسانی، از نقش عوامل زیرساختی و ساختی سخن میگویند. عوامل زیرساختی (ایجاد مرزهای سرزمینی، تشکیل حکومت و وضع قوانین) از عوامل اصلی شکلگیری یک جامعه به شمار میآیند، حال آن که عوامل ساختاری، عواملی هستند که در واقع به دوام و ثبات یک جامعه شکل گرفته اولیه مدد میرسانند.
جنبش دفاع از حقوق زنان نیز همانند سیر تحول دموکراسی تاریخچه یی پرفراز و نشیب دارد. همان گونه که دموکراسی برای تحقق اصول و مبانی اش سال ها زمان نیاز داشت و متناسب با شرایط تاریخی، سیاسی و جغرافیایی متفاوت در پاره یی از کشورها تحقق یافت و حتی درباره تعریف یکسان از دموکراسی اختلاف نظر وجود دارد، درباره جنبش دفاع از حقوق زنان که خواسته های برابری خواهی و برخورداری از حقوق برابر با مردان که بخشی از اصول دموکراسی بود و از آن جمله می توان به حق رای، مالکیت، برابری حقوقی و سایر ویژگی های فردگرایی نام برد، دارای فراز و فرودهای خاص خود بوده است. جنبش زنان همگام با برخی جنبش های اجتماعی دیگر در سال های پس از نیمه دوم قرن بیستم توانست با تاکید و برجسته کردن مطالبات مدنی، حقوق شهروندی و برابری طلبی، خلاء کارکردهای حزبی را نیز تا حدودی جبران و دموکراسی را تقویت کند. در واقع جنبش زنان با توجه و تاکید بر جنبه هایی از حقوق زنان که نقض کننده حقوق دیگر شهروندان جامعه نبوده و از نوعی فمینیسم که به رشد بادکنکی سهم زنان در جامعه می اندیشید گذر کرد و از این طریق در روند دموکراتیزاسیون تاثیرگذار شد.
برای تحقق حقوق شهروندی باید به عوامل فرهنگی، مذهبی، تاریخی، سیاسی و اقتصادی در جامعه توجه شود. هر کدام از این عوامل به سهم خود در تحقق حقوق شهروندی تاثیرگذار هستند. اگر به زمینه های تاریخی توجه نشود، یا نگرش های مذهبی حاکم در قدرت و جامعه دیده نشود، یا به ساختار سیاسی قدرت یعنی فردی بودن حکومت یا دموکراتیک بودن آن اهمیت داده نشود، نمی توان انتظار داشت صرف اشاره یا توجه به حقوق شهروندی در قانون اساسی، تضمین کننده این حقوق در جامعه باشد.
جنگهای فرسایشی، وابستگی سیاسی به کشورهای روس و انگلیس، بیقانونی و فقر، پیشرفتهای سیاسی- اجتماعی غرب و سروری آنان بر جهان، استبداد شاهنشاهی، جنبشهای مردمی را در ایران سبب گشت. در این جنبشها زنان ایرانی، برخلاف نقش پاسیو روزمرهی اجتماعی خود، شرکت فعال داشتند. هرچند که این نقش فعال چندان آگاهانه نبود و آنان اغلب فتوای روحانیون را مد نظر داشتند و در جنبش مشروطه نیز حافظ جان روحانیون بودند، اما همین نقش فعال آنان را از حریم اندرونی به جامعه کشانید. آنان تأثیر کُنش خود را بر حوادث اجتماعی دیدند و این کُنش ارزش نوین اجتماعیای به آنان اهدا کرد که تا حال تنها به مردان اختصاص داشت. آنان که کوچکترین حقی برای تعیین سرنوشت خود نداشتند، حال در جنبشهای اجتماعی شرکت میجستند، در صفی جدا با دیگر زنان. اما همین حرکت گروهی زنان راهگشای جنبش و بیداری آنان شد، تا زنان به خود نیز همانند فرد و شهروندی از جامعه بنگرند و برای حقوق خود مبارزه کنند.
تعریف: «کودک خیابانی کودکی است که تمام یا قسمتی از وقت نه اوقات فراغت خود را در خیابان میگذراند.» بنابراین کودکی که بعد از تعطیلی مدرسه یا در ایام تعطیلات در خیابان رفت و آمد یا بازی میکند، کودک خیابانی محسوب نمیشود. به دلیل چند معنایی بودن مفهوم کودک خیابانی، این گروه از کودکان را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: الف: کودکان در خیابان؛ ب: کودکان خیابان
هر زمان که پشت چراغ قرمز بر سر چهارراهی توقف کنید و منتظر تغییر رنگ چراغهای ناهماهنگ راهنمایی در شمارش معکوس حرکت ماشین باشید، شاهد دو ، سه یا چهار کودک خردسال و نوجوانی هستید که با دستههای گل، اسباببازی، دستمال برای پاک کردن شیشه ماشین و …. به طرف انبوه ماشینها حرکت میکنند تا شاید فقط یک یا دو ماشین با چانهزدن گلی بخرند و دستمالی بر روی شیشه ماشین کشیده شود؛ و باز در پی تکرار رنگ چراغها میتوانید بارها و بارها نظارهگر این حرکت اتوماتیکوار انسانی باشید. این کودکان متکدی و دستفروش را روی پل عابر پیاده، کنار پیادهرو و یا سایر مکانهای پررفت و آمد به گونههای متفاوت میبینید.