تردید فرهنگ ایران در نیکی سرشت انسان که خود معلول عوامل اجتماعی ریشه داری است، در وضع اجتماعی ایران، ازجمله در بی اعتمادی به مردم و به شخصیت فردی و انسانی و کندی پیشرفت نظام آزادمنشی باز تابیده است. تبلور دیگر این مبنای فرهنگی جامعه ی ایران و امثال آن، توجه بیش از حد به روح در مقابل پرورش جسم است. آن هم با روش های اجباری و پدر سالارانه. تصور همگانی بر این بوده که به قول خواجه نصیر حاجت هایی که در سرشت آدمی است، خصوصاً امیال جسمانی، انسان را به تبهکاری می کشاند. ازاینرو، و بر خلاف دوره ی پیش ازاسلام و چند قرن پس از آن توجه به پرورش تن در ایران کاهش یافت و حتی تصوف و لاابالیگری و ریاضت و تضعیف بدن به امید کمال روحانی ضروری شمرده شد.
یکی از ویژگی های فرهنگی ما حفظ حرمت نان و نمک است. عباراتی چون "دستم نمک ندارد" در هنگامی که محبتمان پاداش درخوری نمی گیرد، و "نترسید نمک ندارد" در هنگامی که غذای تعارف شده رد می شود، در همین رابطه مورد بکار گرفته می شود. حفظ این حرمت به تدریج و در اثر افراطی که ما در بسیاری از کارهایمان در پیش می گیریم، به غیر منطقی و گاه غیر انسانی ترین صورت خود تغییر شکل داده است. حفظ حرمت نان و نمک به گرسنگانی که توسط انسان های خیر و دولتمند تغذیه می شده اند، توصیه می شده تا به خاطر شبى که آنها یا فرزندانشان سر گرسنه بر بالین نگذاشتهاند، در مورد کسانی که آنها را تغذیه کرده اند (مشهور به ولی نعمت) ناجوانمردى روا مدارند و در یک کلام قدر شناس محبت آنها باشند. توصیه زیبایی که نه تنها در مورد غذا که در مورد هر محبت و خدمت دیگرى نیز در هر زمان و هر مکان صادق است و افراد خیر را به انجام کارهای خیر بیشتری ترغیب و تشویق می کند.
در جوامع مدرن و دمکراتیک، آزادی فردی در درجهی نخست در چارچوب نظام حقوقی و قوانین مدنی است که معنی مییابد. نظام حقوقی چنین جوامعی با تفکیک دو فضای عمومی و خصوصی، در واقع مانع از دخالت امر سیاسی در حوزهی زندگی خصوصی افراد میشود. حتی میتوان ادعا کرد که در این جوامع ایجاد تمایز حقوقی میان دو فضای عمومی و خصوصی، مهمترین تضمین برای آزادیهای فردی در برابر خواستهها و منافع جمع میباشد.
منظور از همبستگى ملى هماهنگىمیان اجزاى تشکیل دهنده کل نظام اجتماعى است. در جوامع سنتى پیوند هاى گوناگونى ازقبیله تا مذهب و حکومت موجب همبستگى جامعه مى شد اما در عصر جدید، نوسازى و تحولات صنعتى، میان اجزاى متجانس و همبسته قدیم ناهماهنگى به وجود آورده است. از این رومسئله حفظ همبستگى در سطح فرهنگى، اجتماعى و ملى یکى از موضوعات اصلى مورد علاقه درجوامع و نظام هاى در حال گذار است. روند نوسازى و صنعتى شدن به فروپاشى پیوند هاىسنتى مى انجامد ولى از سوى دیگر پیوند هاى مدرن به سهولت استقرار نمى یابند. درچنین شرایطى سیاست گذارى براى حفظ همبستگى، اولویت مى یابد.
پرداختن به نمونه آرمانی ”زن مدرن” و تعیین جایگاه زن ایرانی در رابطه با آن - به ویژه در طرحی مختصر و مقدماتی - از همان آغاز با خطر ارائه تصویرهای شماتیک و کلیشهای به جای بررسی تجربیات زنده، مشخص و متنوع زنان ایرانی روبرو است. بر این امر، میبایست دشواری بررسی وضعیت زنان از نگاه مردان را نیز افزود. با علم به این محدودیتها که این نوشته نیز از آن بری نیست، در این جا و به عنوان طرح مقدماتی تنها میتوان به چند مفهوم پایهای که در روشن ساختن مفهوم زن مدرن و موقعیت زنان ایرانی میبایست مدّ نظر قرار گیرند اشاره نمود.
در ایران مبارزات زنان هر چند محتوای جنسیتی داشتند و دارند و در عین حال بیشتر تابعی از مبارزات مردمی برای تغییر و تحول در جهت نوسازی و استقلال و توسعه بوده اند. تا پیش از انقلاب مشروطه زنان پشت سر مردان برای تغییر حاکمیت و یا ایجاد تغییرات اجتماعی حرکت می کردند. در جریان مشروطه هم این اتفاق تکرار شد. با این تفاوت که مردان آزادیخواه اعم از سوسیالیستها یا ناسیونالیستهای لیبرال تجددطلب خواهان تغییر روابط استبدادی علاقمند به تغییر مناسبات سنتی زن و مرد در خانواده و اجتماع شده بودند، آنها امکان این را فزاهم کردند که زنان در کنار آنان قرار گیرند تا در پروژه نوسازی و تغییرات اجتماعی از سنت به مدرن از نیرو و انرژی زنان بهره ببرند و با نیروهای مضاعف مشروطه خواهی را پیش ببرند. از آن جایی که در جوامع سنتی زنان ویترینی از اعتقادات و نگرشهای مردانه آن اجتماع هستند، بحث تغییر شرایط و تغییر مناسبات زنان در خانواده و اجتماع محل مناقشه جدی بین مشروطه خواهان متجدد و مشروعه خواهان سنتی قرار گرفت، شیخ فضل الله نوری می گفت مشروطه می خواهد بر سر زنان چادرهای چرخی (همین چادرهای مشکی که امروز به عنوان حجاب برتر مطرح است) کرده و آنها را بی عفت نماید. اما این قبیل مقاومتها علیرغم اینکه از سوی مراجع و منابع جدی سنتی و عرفی جامعه ایران صادر می شد در برابر حجم فزاینده خواست مردان ترقیخواه برای تغییر وضعیت سیاسی در هم می شکست. لذا زنان مدرن و نو اندیش ایران، مدرن و نواندیش بودنسان را مدیون مردان ترقی خواه (پدر، همسر، برادر) هستند. ما به طنز اصطلاح معمول ایرانی که میگوید پشت سر هر مرد موفق یک زن فداکار وجود دارد را به اصطلاح پشت سر هر مرد موفق یک زن قربانی وجود دارد بدل کرده ایم و اما به جد معتقدیم، پشت سر هر زن موفق یک مرد ترقی خواه آزاداندیش وجود دارد.
اگر فرهنگ یک جامعه را به مانند ادوارد ت. هال Edward T. Hall)1 )مجموعه قواعدی بدانیم که نخستین هدفش تنظیم ارتباط (communication) میان افراد متعلق به آن فرهنگ باشد، میتوان گفت که یکی از مهمترین مشکلات فرهنگی جامعهی ما به محدودیتهایی برمیگردد که بر سر راه "فرا-ارتباط" (métacommunication) در رابطه میان افراد وجود دارد. فرا-ارتباط را میتوان در یک عبارت سخن گفتن از رابطه در ارتباط تعریف نمود. هدف من در این مقاله بیان چرایی چنین امری در فرهنگ ما نیست. پی بردن به دلایل پیدایش چنین ویژگیای در فرهنگ نیاز به مطالعات تاریخی و جامعه شناسانه دارد. اما آنچه من میخواهم در این جا به بررسی آن بپردازم توصیف چگونگی و همینطور برخی نتایج و تاثیراتی است که دشواری برقراری فرا-ارتباط بر روابط میان افراد برجا میگذارد.
خودکشی به معنای نابودی و از بین بردن خود یا به اصطلاح «قتل نفس» سالیان درازی است که از روابط عشیر ه ای و سنتی و تا رابطه پیچیده صنعتی – شهری امروزی گریبان بشر را گرفته و در فراز و نشیب تحولات اجتماعی ، قلب و «روح جمعی» خانواده و جوامع را آورده است. با رشد فکری و خردمندانه نو شدن رفتارها و توسعه بینش های علمی ، بشر به این پدیده ناخوشایند اجتماعی به دیده انتقادی ، بد بینانه و مو شکافانه نگریسته و در وضع قوانینی جهت زدودن آن از صحنه اجتماع ، از هیچ کوششی فرو گذار نکرده است. در جامعه ایران نیز از دیرباز پدیده خودکشی ، عاطفه و محبت جمعی را دچار خدشه کرده و داغ های زیادی بر قلب هایشان نشانده است. در فرا راه رشد و توسعه اقتصادی – اجتماعی ، هر چه بر پیچیدگی روابط و مناسبات اجتماعی افزوده شد و نیازهای جدیدی خلق می شوند و هر چه فاصله طبقات اجتماعی از هم بیشتر شده و فاصله بین وسایل و اهداف ارزشمند و به هنجار جامعه فزونی می یابد ، میزان سرخوردگی و در نهایت خودکشی ها نیز افزایش می یابد.
چند همسری یکی از مرزهای دنیای کهن و دنیای تغییر یافته کنونی است. توجیهات موجود در این زمینه همراه با سکون گذشته دفن شده است و زنده نگه داشتن آن حداقل با توجیهات گذشته مقدور نیست. تفکر مردسالار با تمام وجود در مقابل چند چیز مقاومت عجیبی از خود نشان می دهد. یکی از آنها چند همسری است. چند همسری بهره کشی جنسی دوران ماست. توجیهات آنها تایید انجماد فکری حاکمیت مردسالار فعلی است. حاکمیت مردسالار نه فقط به مفهوم دولت، که در معنای مجموع جامعه ما، از تفکر و اقتصاد و در نهایت دولت که حاکمیت را در مفهوم کلی آن شکل می دهند. راه های مقابله با تفکر مردسالار در ابتدا نشان دادن سیر تاریخی تکامل خانواده است و سپس نشان دادن تناقضات و اشتباهات فکری و روش شناختی آن. این قسمت آخر وظیفه ای است که به عهده اندیشمندان و به خصوص حقوقدانان است.
زنان در زندگی روزمره بسیاری از فشارها را در همهی جنبههای زندگی، از فرهنگی و اجتماعی گرفته تا سیاسی و اقتصادی، تحمل میکنند، اما همهی این فشارها ناشی از واقعیت زندگی کنونی نیست، بلکه بسیاری از آنها از وحشت از آینده سرچشمه میگیرد. وحشت از تبعیض و خشونتی که در آینده انتظار زن را میکشد، همواره با اوست: وحشت از ناامنی فردی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی. وحشت از رنگهای گوناگون زنستیزی.