زیزفون نام درختان پارکی در شهر کونیگسبرگ آلمان است که کانت هر روز عصر در ساعت معینی زیر آن قدم میزد. مجله زیزفون در بردارنده مقالاتی در حوزه فلسفه عمومی و همچنین تحلیلی بر اندیشه فیلسوفان مطرح جهان است.
تحلیلی از سیاست چندفرهنگی تا اگزیستانس چندفرهنگی به نظر میرسد که ما ایرانیها با مفاهیم «انسان چندفرهنگی»، «هویت چندفرهنگی» یا آنطور که من میگویم «اگزیستانس چندفرهنگی» بیگانه نیستیم. تو گویی این سرنوشت تاریخی ما بوده که در طول تاریخ این نوع بودن را تجربه کنیم. فیلسوفان ما هم مسلمان بودهاند، هم یونانی میاندیشیدهاند. شاعران ما […]
ارسطو این شاگرد بزرگ و البته عصیانگر افلاطون که حقیقت و افلاطون را با هم دوست دارد، اما حقیقت را از افلاطون بیشتر، دو کتاب درباره زیبایی نوشت: درباره زیبا و درباره اشیای زیبا که هر دو متأسفانه مفقود گردیده و هیچ اثری از آنها نیست؛ اما تأمل در برخی آثار موجودش نشان میدهد تأملاتی در باب زیبایی داشته است که سیر مفهوم زیبایی را از دامنه جهان تجرید یا معقول به جهان محسوس میکشاند.
در این مقاله خواهیم کوشید به بررسی آرای و آموزه های مکتب اعتزال ، به عنوان مهمترین مکتب کلامی عقل گرا در تمدن اسلامی ، از دیروز تا امروز بپردازیم . باید توجه داشت در خصوص مکتب اعتزال قدیم و نیز مکتب نو معتزله به طور جداگانه کارهای نسبتا قابل توجهی صورت گرفته است ولی بررسی سیر تاریخی مکتب اعتزال از قدیم تا جدید چون یک کل به هم پیوسته ، با همه شباهتها و تفاوتها ، کاری است که چندان مورد اعتنا نبوده است . البته در این مقاله خواهیم کوشید علاوه بر بررسی نظرات معتزله ، از نقش ایرانیان در شکل گیری مکتب اعتزال نیز سخن به میان آوریم . می دانیم که بنا به گفته ابن خلدون بیشترین دانشمندان و اندیشمندان تمدن اسلامی ، ایرانی بودند و در خصوص مکتب معتزله نیز ، هم بنیانگذار معتزله قدیم یعنی واصل بن عطاء و هم بنیانگزار معتزله جدید یعنی سید جمال الدین اسد آبادی هر دو ایرانی نژاد و متعلق به حوزه تمدنی ایران بوده اند.
پولس رسول در نامهی اولش به قرنتیان میگوید:« تن خود را زبون میسازم(شکنجه میدهم) و آن را در بندگی میدارم، مبادا چون دیگران را وعظ نمودم، خود محروم شوم.» (۹:۲۷) اعضای سازمان کاتولیک خلیقهگری صلیب مقدس و اپوس دئی(کار خدا) باور دارند آمرزش و رستگاری روح نیازمند ریاضت جسمانی است. از همین رو به ران خویش کیلیکیوم میبندند و با تازیانه بر پشت خود میکوبند. اینطور است که میتوانند شخصا با شیطان روبرو شوند. دیوید نبردا اسپانیایی هم در اعتقادی مشابه از بدن مثله شده، رنجور و آسیب دیدهی خودش عکاسی میکرد. او میخواست آن «موجود/دشمن» درون خویش را ملاقات کند. نبردا که به بیماری اسکیزوفرنی مبتلا بود در عکاسی از خود مثلهگری خویش به نوعی بازنمایی شهید مثلی میرسد، نوعی رنج مشابه که در آئینهای جنگ، جنگاوران در تقلید از حیوان شکارگر مثلی در یکی شدن با آن در خلسههایی وحشیانه، پر از حمله به دیگران و خودقربانیگری به دنبال برخیزاندنش بودند.
آنگاه مهیب مقایسهی حیث قهاریت خداوند در ادیان ابراهیمی و تئولوژی یونان باستان حسین قسامی· چکیده هدف نوشتار پیشرو در وهلهی نخست برقراری دیالوگ میان دو گونهی ناهمسان از تئولوژیهاست. در نظام تئولوژیک ادیان ابراهیمی مفهوم «خدا» واجد صفاتی است. از مهمترین این صفات «قهاریت» است. اسلام، مسیحیت و یهودیت صراحتاً خداوند را قهار به […]
هدف از نوشتن این رساله تعقیب ایدهی قرار داد اجتماعی در سنت تفکر غربی بوده است. البته روشن است که کارهای اساسی در بارهی تئوری قرارداد اجتماعی در زمانهای نزدیکتر به عصر ما نوشته شدهاند که با کتاب «لوییاتان» اثر توماس هابز سنگ بنای آن کاشته شده است. و سپس با آثاری به مانند «دو رساله دربارهی دولت» اثر جان لاک، «قرارداد اجتماعی» اثر روسو و «روح قوانین» نوشتهی مونتسکیو دنبال شدهاند. با این وجود متون بسیار ارزشمندی در میان نوشتههای افلاطون وجود دارند به مانند دیالوگهای وی که به طور مستقیم با موضوع قرارداد اجتماعی درگیر هستند. از میان آن دیالوگها میباید به اوتیفرون، آپالوژی (دفاعیات شخص سقراط)، کریتون، نیز به دیالوگهای وی در مجموعه کتابهای «دولت» (به ویژه کتاب دوم) و «قوانین» میباید اشاره کرد.
در حوزۀ اخلاق با پدیدۀ متناقضنمایی مواجهایم که طی آن فاعل به خاطر چیزی بازخواست میشود که وقوع آن کاملا در اختیار او نیست یا عواملی در سعادتمندی او دخیلاند که خارج از ضبط و مهار او بودهاند. گرچه این موضوع در مکاتب اخلاقی باستان نیز محل بحث بوده است، این تامس نیگل بود که آن را «بخت اخلاقی» نام داد. در نوشتار حاضر سوزان ولف که برجستهترین شاگرد نیگل به شمار میآید با تمرکز بر یک نوع خاص از بخت اخلاقی و ارائۀ مثالهایی برای وضوح بخشیدن به آن، به فضیلت بینامی اشاره میکند که در پذیرش بخت اخلاقی مستتر است و بنا به آن انسان باید با انجام اعمالی مانند عذرخواهی، پرداخت غرامت و... مسئولیت اعمال خود و پیامدهای آنها را در حوزهای وسیع بپذیرد، حتی اگر آنچه در نهایت «از آبدرمیآید» از عهدۀ او خارج باشد.
در قرن نوزدهم معرفتشناسی و پدیدارشناسی نقطه عزیمت برای ساخت معرفت یا علم تلقی میشد. درنتیجه معنای کنونی پدیدار به چیزی گفته میشود که قابل مشاهده و درنتیجه قابل توضیح باشد. در همین قرن، برنتانو پدیدار را چیزی میدانست که در ذهن رخ دهد. پدیدارشناسی ذهنی افعال آگاهیاند و پدیدارشناسی فیزیکی به اشیاء خارج از ذهن اطلاق میشد: مانند رنگ و بو. از دیدگاه برنتانو پدیدارهای فیزیکی بهصورت حیث التفاتی در افعال آگاهی وجود دارد یا پدیدارها چیزیهاییاند که ما به آنها آگاهیم. هر چیزی که متعلَق تجربه آگاهانه ما واقع شود مانند رویدادها، انسانها و اشیاء، پدیدار تلقی میشوند. ولی پدیدارشناسی که امروزه با نام ادموند هوسرل شناخته میشود عبارت است از اینکه پدیدارها باید بهعنوان محتواهای التفاتی عینی اعمال ذهنی آگاهی شناخته شوند. در اینصورت پدیدارشناسی مطالعه آگاهی بهعنوان یک مجموعه پدیدارهای متضایف است.
مسئله ضرورت مطالعه در دیگر سنتهای دینی، فراهم آمدهی شرایط ویژهی دنیای نوینی است که در آن مرزهای هر دو جهان کیهانی و دینی فرو ریخته است. این وضع دشوار که فرد از طرفی تمایل دارد که نسبت به دین خود وفادار بماند و از طرف دیگر ادیان دیگر را نیز معتبر بشمارد، یکی از نتایج وضع غیر عادی است که بشر جدید با آن روبهرو است و برآمدهی شرایط متناقضی است که در آن زندگی میکند. در عین حال این مشکلی است که او باید به قیمت از دست دادن اعتقاد به خود دین با آن روبهرو شود. برای یک مسلمان سنتی که در فارس یا مشهد زندگی میکند، ضروری نیست که به حقیقت ادیان بودایی یا مسیحی توجه داشته باشد. همچنان که آشنایی با آیین هندو برای کشاورزی که در کوههای ایتالیا یا اسپانیا زندگی میکند، فوریت ندارد. اما برای کسی که از نظر او فلسفههای غیر دینی جدید تجانس فرهنگ دینی او را شکسته و از بین برده است و یا به نوع دیگری متأثر از معنویت اصیل سنتهای بیگانه است، دیگر امکان ندارد که نسبت به پیامدهای متافیزیکی و کلامی حضور ادیان دیگر غافل بماند. اگر او چنین کند، یا در خطر از دست دادن دین خواهد افتاد و یا اینکه در تصوری که از خداوند دارد دست کم برای رحمت او محدودیتی قائل شده است.
پیش درآمدی بر امر واقعی: مقاومت در برابر امرنمادین و اصرار سوژه برای شکستن مقاومت امر واقعی (The Real) را به جرأت میتوان پیچیدهترین مفهوم لاکان دانست. توضیح این پیچیدگی خود نیازمند یک مقالهی مفصل است؛ اما ازآنجاکه این مفهوم اهمیت بسزایی در اندیشهی لاکان دارد، سعی داریم که به نکات کلیدی آن بپردازیم. علت پیچیدگی امر واقعی را میتوان در تعریف آن مشاهده کرد. همانگونه که از تیتر این یادداشت پیداست، امر واقعی بهشدت در مقابل نمادین شدن مقاومت میکند؛ بنابراین سخن گفتن بهمثابه کنش نمادین از امری که تا جایی که امکان داشته باشد تن به نمادین شدن نمیدهد کاری بس دشوار است. لذا نمیتوان امر واقعی را در مقام بازنمایی به عرصهی تفهم عقلانی بکشانیم-به همان شیوهای که دکارت برای کسب معرفت و شناخت از ابژه به کار میبرد. علاوه بر این مفهوم امر واقعی در طول زندگی لاکان دچار دگرگونیهایی گشته است و این امر بر پیچیدگی این مفهوم میافزاید.