در جامعه ای جهانی که هر لحظه در حال تغییر و تبدیل به مفاهیمی نوین است ، سکون و ثابت ماندن کاری بسیار بعید و تقریبا نا شدنی است. طی یک قرن گذشته انقلاب علمی چنان در زندگی تک تک افراد کره ی زمین تغییر ایجاد کرده که به سختی می توان جنبه ای در زندگی بشر یافت، که تکنولوژی درون آن نفوذ نکرده باشد و نمونه ی مشخص آن هم شبکه جهانی اینترنت. با آمدن اینترنت جهان به مثابه دهکده ای جهانی در نظر گرفته شد و انسان ها زمانی برای نمایاندن خویش به یکدیگر یافتند ،آنچه زمانی بعید می نمود در یک چشم بر هم زدن به امکانی همیشگی تبدیل شد. امروزه هر فردی در سر تا سر جهان با صرف کردن چند ثانیه ی ناقابل می تواند به شبکه ای عظیم از اطلاعلات دسترسی یابد.در این بین ظهور ناگهانی و طوفانی شبکه های اجتماعی و همه گیری این گونه بسترها در زندگی روزمره ،عصر جدیدی را آغاز کرده است. به راستی ما در شبکه های اجتماعی در پی چه هستیم؟ از یک دیدگاه می توان این گونه به مسئله نگاه کرد: هر فرد در شبکه های اجتماعی آن شخصیتی را از خود به نمایش می گذارد که در واقعیت نیست. به عبارت دیگر ما خود را آنگونه که می خواهیم و می پسندیم به نمایش می گذاریم و این خود دلیلی برای ایجاد اعتیاد به شبکه های اجتماعی است. ما در این بستر اتوپیایی را از خواسته های تحقق نیافته ی زندگی حقیقی می سازیم، و جالب توجه است که از دنیایی سرتاسر مجازی برای به بار نشستن خواسته ها و تخیلات خویش استفاده می کنیم. در واقع شبکه های اجتماعی نه تنها زمینه ای برای پیشرفت و ارتباطات بهتر نیست، بلکه برای هر چه دست نیافتنی تر کردن خواسته های ما تلاش می کند. امروزه با وجود بت هایی نوین که توان مقایسه خویش را با خود به ارمغان می آورند، کمتر کسی را می توان یافت که از زندگی کردن به جای خود خشنود باشد. مقایسه توانایی های خود با کسی که برای به دست آوردن توانایی های برتر تلاش کرده، می تواند بسیار مخرب باشد. در واقع ما شخصیت کنونی این بت های نوین را بدون در نظر گرفتن هیچ پیشینه ای قضاوت می کنیم و آرزویی محال برای تبدیل شدن به یک ستاره را در یک لحظه درون ذهن می پرورانیم.
((در روزگاران گذشته معیار زیبایی توسط معدود افرادی تعیین می شد که در نزدیکی فرد زندگی می کردند.امروزه ، رسانه ها و صنعت مد ما را در برابر معیارهایی کاملا کاذب از زیبایی قرار می دهند.))۱
در صورت کلی ما تنها قادر به دست یافتن محدودی از توانایی ها هستیم ،که با وجود این همه الگوهای مختلف اغلب دچار سردرگمی و بعضا به سمت و سویی ناخوشایند سوق پیدا می کنیم. روزانه هزاران فکر خام در میان مردم جهان رد و بدل می شود و سبب پدید آمدن نوعی از دانایی می شود که می توان آنرا پدیده ی دانایی ناقص نام گذاری کرد.این دانایی ناقص یک توانایی بی نظیر در اغراق کردن است. ما گمان می کنیم با تکه های مختلف اطلاعات که روزانه به ذهن ما وارد می شود ، در مورد هر چیز دانش و علم کافی را دارا هستیم. در مورد هر مسئله ی کوچک ، جنجال ها و شایعات بی اساسی پخش می شود که پایه های متزلزل آن ریشه در رسانه ها و شبکه های اجتماعی دارد و همین موضوع روند انتقال تفکری غلط و بی اساس را در اذهان عموم مردم تسهیل می کند. هر ساله می توان گزارش های زیادی از اعمال منحرفانه ای که طرفداران یک شخصیت مشهور انجام می دهند تا میزان عشق و علاقه ی خود یا حتی میزان شباهت خود را به شخص مورد نظر خویش افزایش دهند ، به گوش می رسد. بسیاری از زنها و حتی دختران کم سن وسال ، می کوشند تا با انجام جراحی های مختلف به زیبایی دست یابند ،که تاثیر گرفته از معیارهای زیبایی سلبریتی ها است. همه ی این معضلات اجتماعی از مقایسه آغاز می شود و همین مفهوم،در دنیای مدرن امروز به راستی تجارتی بزرگ را برای سرمایه گذاران به ارمغان آورده است. تبلیغات سهم دیگری در این بازی بزرگ سودمند بر عهده دارد. اگر تلویزیون را روشن کنید یا مجله ای عادی را تورق کنید ، با حجم عظیمی از تبلیغات مواجه خواهید شد که در اکثر آنها می توان ردپایی از یک سلبریتی پیدا کرد. ساعت ها ، اتوموبیل ها ، کرم های صورت و بسیاری از کالاهای لوکس توسط افرادی از این دست تبلیغ می شود. این بازی روانی که سرپرستان شرکت های مختلف به راه انداخته اند ،راهی برای سوء استفاده از نقاط ضعف روانی انسان هاست. آنها در پی گره کوری هستند که به واسطه ی آن می توان طناب مقایسه را درون ما باز کرد. این سرمایه ای است که همیشه در چرخش است ، آن ها کالایی را برای خریدن توسط مشتری ها تبلیغ می کنند و درآمد حاصل از آن را صرف تبلیغات بیشتر می کنند، در این بین مشتری های که توسط حجم بی امان آگهی های متفاوت احاطه شده اند ضرر واقعی را تجربه می کنند. سلبریتی شدن چندین سال است که دامن بیشتر کسانی را که از شبکه های اجتماعی استفاده می کنند گرفته است. این تفکر غلط خود را به عنوان ریشه ای ترین اندیشه ی ممکن در ذهن جایگزین می کند. معروف شدن اکنون به صورت ویروسی در آمده که پس از ورود به ذهن همه ی توجه و دقت را به خود معطوف می کند. اگر با حرف من موافق نیستید کافیست به آمار کسانی نگاه کنید که سالانه برای مشهور شدن هزینه هایی هنگفت متحمل می شوند. به کلاس های مختلف بازیگری،خوانندگی، تناسب اندام و … می روند و در میانه راه با توجه به دست نیافتن به خواسته هایی که از آغاز در پی آن بوده اند (یعنی شباهت کامل به الگوهایشان)،سرخورده و در حالی که هزینه ای قابل توجه را از دست داده اند به نقطه ی شروع باز می گردند. در این کارزار تبلیغاتی برندگان واقعی ،گردانندگان آنها هستند.
این واقعیتی اجتناب ناپذیر است که همه ی انسان ها میلی درونی به دیده شدن و کسب شهرت دارند. در گذشته شهرت محدود به سرزمینی بود که شخص در آن زندگی می کرد و هر کشور قهرمانان و اسطوره هایی برای الگو قرار دادن در اختیار داشت. اما امروزه این الگوهای برون مرزی هستند که خط سیر جهانی را تعیین می کنند. این روند کلی به هر چه بیشتر شیوع یافتن ویروس سلبریتی شدن میان افراد یک جامعه کمک شایانی می کند. برای مثال در گذشته هر کشور داستان ها و افسانه ها ی پهلوانانه خود را داشت مانند زیگفرید در آلمان ، ادیسه برای یونانی ها و رستم برای ایران و بسیار حماسه های دیگر که زینت بخش تاریخ ملت ها بوده اند و هستند. با یک نگاه به اطراف می توان دریافت که کودکان و جوانان امروزه به چه قهرمانانی باور دارند. قهرمانانی که از کمیک بوک های شرکت هایی مانند مارول و دی سی ،سر برآورده که نه تنها سازنده ی فرهنگی غنی نیستند بلکه صرفا برای چرخاندن چرخ صنعت های پول ساز و پر کردن ذهن ما از دروغ هایی ظریف و هنرمندانه فعالیت می کنند.موضوع ما ابدا نهی کردن یا ممنوع دانستن این نوع از سرگرمی ها نیست، من در این مقاله سعی در نمایاندن آن هستم که مشهور شدن از طریق سرگرمی با یک شهرت شایسته بسیار متفاوت است.گر چه این سرگرمی ها که حدود یک دهه پیش تنها برای وقت گذرانی رواج داشت ، امروزه به شدت در تک تک جنبه های زندگی ما تاثیر گذار هستند. در جهان مدرن هر روزه شاهد الگوهای مشهوری هستیم که از زمینه های مختلفی به عرصه ی رسانه ها پا می گذارند. استفاده ی ابزاری از زنان در تبلیغات متفاوت و هر چه بیشتر جذب کردن مشتری ها یکی از معضلاتی است که زمان زیادی از آن گذشته و همچنان لاینحل باقی مانده است. ما امروزه زنان را بیشتر در عرصه هایی همچون سینما و مدلینگ و دیگر رسانه های اجتماعی می بینیم تا در مقام و شغل هایی که زمانی برای دست یافتن به آن جنگیده اند. بسیاری از کسانی که اکنون در کشورهای غربی شهرتی جهانی دارند از طریق رسانه های اجتماعی به این جایگاه رسیده اند. شایسته سالاری در دنیای امروز معنایی ندارد وکسی با هر میزان دانایی نیز می تواند شهرتی محدود برای خود دست و پا کند.انتخاب بر اساس شایستگی جای خود را به سرعت سپرده است ، هر که ایده ای تازه را در ذهن بپروراند و شروع به اشتراک آن با دیگران در فضاهای در دسترس بکند، مشهور خواهد شد. و اما آیا این قابلیت ها و تفکرات خام که ما روزانه ا ز صفحه های اسمارت فون های آخرین مدلمان یا تلویزیون های چند ده اینچی آویزان شده از دیوار اتاق شاهد آن هستیم نشان دهنده ی شایستگی واقعی این افراد برای مشهور شدن اند؟ این جاست که می توان به قدرت رسانه ها در تغییر عامدانه ارزش ها و تبدیل آن ها به اهدافی که خود در نظر دارند پی برد. قضاوت کردن در مورد آن ها سخت نیست، آنها به سمتی پیش می روند که از ارزشمند بودن خود نا امید شویم و آرزوی تبدیل شدن به آنچه آن ها می خواهند را داشته باشیم. این یعنی سرمایه داری! در واقع می توان گفت رسانه ها نه فقط سعی در عوض کردن ذهنیت مخاطبان دارند بلکه به مبارزه با ریشه ها بر می خیزند و ارزشهای حقیقی و پایه ای تر هر فرهنگ و نظام اجتماعی را نابود می کنند. سود آوری الویت اول رسانه های اجتماعی است و این موضوع ، هر گونه مقررات و پایبند های جمعی را زیر پا می گذارد ، ما به واسطه ی گسترش مرز روابط انسانی از طریق دنیای مجازی وارد عرصه ی جدیدی از تاریخ می شویم. در چندین سال پیش ،دیدن یکدیگر و صحبت کردن با دیگری تنها از طریق حضور فیزیکی امکان پذیر بود، همانطور که شاهد هستید می توانیدهر موقع از روز تماس تصویری با سراسر جهان برقرار کنید. این مسئله می تواند موجب ساخته شدن زبان و فرهنگ مختص به این قلمروی مجازی شود. این جهان مجازی همچون کشوری جدید ،شروع به ساختن ارزش ها ،افسانه و اسطوره ها ی مختص به خویش می کند و اهالی آن شروع به پخش و شیوع آن به دیگران می کنند. باید در نظر داشت که ما در شبکه های اجتماعی شخصیت هایی دیگر هستیم و خود را در کاراکتری جدید پنهان می کنیم. این کارکتر جدید ، انسانی است با نیاز های متفاوت که میل به بیشتر دیده شدن دارد.
در آخر باید گفت که مشهور شدن یا سلبریتی بودن یک جایگاه دست یافتنی است و از تلاش بی وقفه و قدم های کوچک آغاز می شود. گاه ما تنها به زندگی و آینده خویش می نگریم و سعی در بهبود بخشیدن به اوضاع و آنچه در اطراف ما در جریان است بی توجهی و غفلت نشان می دهیم. گاه فراموش می کنیم که موجودی اجتماعی هستیم که روابط بی واسطه و حقیقی ما ارزش واقعی صرف زمان وهزینه را دارند، نه روابطی که صرفا ارضا کننده خواسته های کوچک و زودگذر ماست. ما شناوردر حوضچه اکنون هستیم.
۱: انسان خردمند- یووال نوح هراری-مترجم:نیک گرگین-نشر نو
1 Comments
نوشین علیزاده
سلام بر شما بنده مقاله شما را خواندم و بسیار موافقم با این صحبت که امروزه در این جامعه استفاده های غلط از اینترنت شده و به عنوان یک جوان به نظرم محدود کردن بیشتر انسان را شوق به این سمت و سو میدهد و یک دریچه ای آماده میکند تا چشم بر روی حقایق ببیندیم و گاهی دروغ ها را راحت تر بپذیریم