زیزفون نام درختان پارکی در شهر کونیگسبرگ آلمان است که کانت هر روز عصر در ساعت معینی زیر آن قدم میزد. مجله زیزفون در بردارنده مقالاتی در حوزه فلسفه عمومی و همچنین تحلیلی بر اندیشه فیلسوفان مطرح جهان است.
کی یرکگارد برای برداشت هایش از انتخابی بنیادین میان حالت "ملحدانه" و حالت اخلاقی زندگی و حتی برای "پرواز ایمان" فراتر از سطح اخلاقی به خوبی شناخته شده است. او مطالب بسیاری درباره تمایز میان حالت ممکن اخلاقی انسان دارد. یک حالت یادآور مفهوم هگلی زندگی اخلاقی است، در حالی که دیگری در برخی جنبه های شبیه به اخلاق کانتی است و نیز حالت وجودی رقیب آن را مطرح می کند و حالت سوم وابسته به درک او از زندگی اصیل و دینی است.
شوپنهاور (۱۸۶۰-۱۷۸۸) نیز همچون کانت و ارسطو بیشترین اهمیت را برای هنر قائل است. وی تصور ارسطویی هنر به مثابه شناخت را می پذیرد، اما از ارسطو فراتر می رود. به زعم وی هنر رازگشایی از سرشت واقعیتی است که حقایق مابعدالطبیعی را پیشاروی ما قرار می دهد. شوپنهاور- همچون افلاطون و کانت- پدیدار را از واقعیت فی نفسه جدا می کند. جهانی که در تجربه هر روزه بر ما آشکار می شود، باز نمود محض است. این جهان در سیطره اصول تفرد و جهت کافی قرار دارد- بر اساس اصل جهت کافی هر رویدادی جهتی دارد و بر اساس اصل تفرد هر شخص یا شیئی از دیگران مجزاست.
جرج اُروِل (۵۰ ـ ۱۹۰۳) نام مستعار اریک آرثر بلر، یکی از نویسندگان نامدار انگلیسی در قرن بیستم بود. از او چند رمان و بسیاری مقاله و نقد ادبی همه دارای صبغه اجتماعی و انسانی و اغلب سیاسی به جا مانده است. ارول به سوسیال دموکراسی و عدالت اجتماعی اعتقاد پرشور داشت و مخالف آشتیناپذیر استبداد و توتالیتاریسم به هر شکل بود. به علت این اعتقاد، در جنگ داخلی اسپانیا در دهه ۱۹۳۰ بر ضد فرانکو و فالانژیستها به صف جمهوریخواهان پیوست و در کنار جنگجویان «حزب کارگری اتحاد مارکسیستی» (POUM) ــ و نه کمونیستها که آنان را وابسته به استالین میدانست ــ مردانه جنگید و فقط هنگامی جبهه را ترک گفت که گلوله به گلویش اصابت کرد و او را تا آستانه مرگ پیش برد. یادگار این تجربه شورانگیز کتاب به یاد کاتالونیا (۱۹۳۸) بود (ترجمه فارسی به همین قلم). همان پیکار سرسختانه با توتالیتاریسم همچنین او را به نگارش دو کتاب معروف ۱۹۸۴ و قلعه حیوانات در مخالفت با استالینیسم برانگیخت. این دو کتاب که هر دو به فارسی ترجمه شدهاند، شهرت جهانی ماندگار یافتهاند. به علاوه چندین نوشته کوتاه سیاسی و اجتماعی نیز در بیان همان معنا و در همان جهت فکری از او باقی است که این مقاله از آن مقوله است. ویژگی برجسته نوشتههای ارول صمیمیت و راستگویی و زبان روشن و بیتکلف است.
از دید هگل، خداوند با تجسد در مسیح «خود را به شکل انسان در دیگرى و با تن و با تاریخ صورت بیرونى بخشید»، و تجسد در واقع نشان دهنده این است که «تاریخ جهان و انسان جزئى از طبیعت خداست». هگل با این گونه قرائت از تعالیم مسیح در پى بیان این است که دین و فلسفه مى توانند به عنوان دو نوع شناخت از خداوند دانسته شوند و با این طرز تلقى، پیوند وثیقى با هم داشته باشند». دین و فلسفه در یک چیز تلاقى مى کنند. در واقع فلسفه خود خدمت خداست، همچنان که دین هست و هر یک از این دو، دین و نیز فلسفه، خدمت خدا به شیوه خاص خود است».
ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﻟﻮﺩﻭﻳﮓﺟﻮﺍﻥ ﺗﺮﺍﻛﺘﺎﺗﻮﺱ ﺭﺍ ﻣﻲﻧﻮﺷﺖ، ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﺁﻣﻮﺯﻩﻫﺎﻱ ﻓﺮﮔـﻪ، ﺭﺍﺳـﻞ ﻭ ﻛﺎﻧـﺖ ﻣﻲﻛﻮﺷﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺷﺮﻭﻃﻲ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮﮔﻴﺮﺩ ﻛﻪ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ ﻣﻌﻨﺎﺩﺍﺭ ﺭﺍ ﺍﻣﻜـﺎﻥﭘـﺬﻳﺮﻣـﻲﻛﻨﻨـﺪ. ﺑـﻪ ﺗﻌﺒﻴـﺮﺑﺮﺧـﻲ ﺍﺯ ﺷـﺎﺭﺣﺎﻥ ﺗﺮﺍﻛﺘ ﺎﺗﻮﺱ، ﻭﻳﺘﮕﻨ ﺸﺘﺎﻳﻦ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﻳ ﺎﻡ ﭘــﺮﻭﮊﻩﺍﻱ ﺍﻧﻘﻼﺑـﻲ ﺭﺍ ﭘــﻲﮔﺮﻓ ﺖ، ﭘــﺮﻭﮊﻩﺍﻱ ﻛــﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺯ ﻣﻔﺎﻫﻴﻤﻲ ﭼﻮﻥ ﻭﺿﻌﻴﺖﻫﺎﻱ ﺍﻣﻮﺭ، ﺍﻣﺮﻭﺍﻗﻊ، ﻫﻢﺭﻳﺨﺘﻲ، ﻓﻀﺎﻱ ﻣﻨﻄﻘﻲ، ﺳﻮﮊﻩ ﻣﺘﺎﻓﻴﺰﻳﻜﻴﻮ ـ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺟﻬﺎﻥﺷﻤﻮﻝ ﻣﻲﻧﻤﻮﺩ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻭﻳﺘﮕﻨﺸﺘﺎﻳﻦ ﻛﺜﺮﺕ ﻏﻴﺮﻗﺎﺑﻞ ﺗﺤﻮﻳـﻞ ﺑـﻪ ﻭﺣـﺪﺕ ﺯﺑـﺎﻥﻫـﺎﻳﻲ ﺭﺍ ﻛـﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ ﻭ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻣﺮﺍﺩ ﻛﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﺑـﺴﺘﻪﺍﻧـﺪ، ﻧﺎﺩﻳـﺪﻩ ﻣـﻲﮔﺮﻓـﺖ ﻭ ﻣﻔﺎﻫﻴﻤﻲ ﭼﻮﻥ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﻣﻨﻄﻘﻲ، ﺗﺼﻮﻳﺮ ﻣﻨﻄﻘﻲ ﻭ ﺗﻔﻜﻴﻚ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﻌﻨﺎ ﻭ ﻣﺪﻟﻮﻟﺼﺒﻐﻪ ﺟﻬـﺎﻥﺷـﻤﻮﻝ ﺩﺍﺷـﺖ ﻭ ﺑـﺮ ﻫﻤﻪ ﺯﺑﺎﻥﻫﺎ ﺑﻪ ﻧﺤﻮ ﻳﻜﺴﺎﻥ ﺍﻃﻼﻕ ﻣﻲﺷﺪ. ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺳﺒﺐ، «ﺳﻮﮊﻩ ﺗﺠﺮﺑﻲ» ﻛـﻪ ﺑـﺮﺍﻧـﺴﺎﻥ ﺍﻧـﻀﻤﺎﻣﻲ ﺍﻳﻨﺠـﺎﺑﻲ ﺩﻻﻟﺖ ﺩﺍﺭﺩ، ﭘﻴﺶ ﭼﺸﻢ ﺳﻮﮊﻩ ﻣﺘﺎﻓﻴﺰﻳﻜﻲ ﺭﻧﮓ ﻣﻲﺑﺎﺧﺖ ﻭ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺩﺭ ﻧﻈﺮﻳﻪﭘﺮﺩﺍﺯﻱ ﻓﻠﺴﻔﻲ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﮔﺮﻓﺘـﻪ ﻧﻤﻲﺷﺪ.
هیچ فیلسوف و نابغه ای به اندازه افلاطون به طرد و رد هنرها به خصوص شعر نپرداخته است. و شدت و تندی که در نبرد و ستیز با شعر به مثابه دشمن خرد از خود نشان داده بی سابقه است، در حالی که او، خود یکی از هنرمندان بزرگ جهان و از بزرگان عالم شعر است و به تأثیر ژرف و عمیق آثار هنری در زندگی انسانها واقف بوده است. ولی آنجا که پای حقیقت و معرفت در میان باشد، سرودن شعر را نوعی بیهوده گویی می داند بطوری که سراینده آن حتی اطلاع از شخص خویش ندارد...
نظر کانت درباره تصویر اخلاقی از جهان ارتباط تنگاتنگی با الهیات اخلاقی وی دارد. دیدگاه های کانت درباره الهیات اخلاقی متفاوت بوده است. او پیش از انتشار نقد اوّل از الهیات اخلاقی اول خود کناره گرفت. نظریه دوّم وی، که هنریش از آن به «نظریه میانی» تعبیر می کند، در فصول پایانی نقد اوّل مطرح شد. این نظریه بسیاری از ویژگی های نظریه اوّل را حفظ کرد. کانت در طول تألیف بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق به ردّ کامل نظریه میانی پرداخت و زمینه را برای نظریه سوّم خود در باب الهیات اخلاقی فراهم کرد. این نظریه برای اوّلین بار در نقد دوّم بیان شد و در نقد سوّم ظهور بیشتری یافت.
از آن جا که در فلسفه سیاسى کانت استقلال زن نادیده گرفته شده، آزادى و حق تساوى او با مرد نیز مورد تهدید واقع شده است. تعارضات موجود بین اندیشه هاى ارائه شده در فلسفه سیاسى و فلسفه اخلاق سبب گردیده است تا کانت در میان دو نظر مختلف اسیر بماند؛ او از یک سو، بر این باور است که زن و مرد به طور طبیعى باهم برابرند و در عین حال، زن باید حق تساوى طبیعى خود را براى منافع مشترک خانواده انکار کند و از سوى دیگر، معتقد است که طبیعت منحصر به فرد زن، تقسیم متساوى اختیار و قدرت را نامناسب مى سازد و زن و مرد به طور طبیعى یکسان نیستند. این موضوع علاوه بر کانت، براى عقیده فردگرایى ـ به طور عام ـ و براى عقیده فردگرایى زن گرایانه ـ به طور خاص ـ یک مشکل عمده به شمار مى رود.
دکتر ملکشاهی اگر چه سنت قدیمی شرح نویسی را امتداد می داده اما شیوه شرح نویسی او تفاوت هایی با شیوه قدما داشته و در تنظیم شروح خود از استانداردهای جدید نگارش نیز بهره می برده که این خود علاوه بر افزودن به ارزش شرح او آثار قدما را به عنوان یک کتاب درسی درآورده و در دسترس فلسفه آموزان قرار می دهد . به عنوان نمونه هایی از این ویژگی های بارز می توان به تنظیم نمایه از مصطلحات و توضیح مختصر آنها در پایان کتاب و همچنین بیان آرای دیگر حکما در مورد هر یک از مباحث اشاره کرد . شروح دکتر ملکشاهی عموماً از نوع غیر مزجی است یعنی مانند شرح قطب رازی که از همین گونه است ، یک قسمت یا یک پاراگراف را آورده ، ترجمه نموده سپس به ایجاز و به روشنی آن را شرح می دهد . این نوع شرح در مقابل نوع دیگر یعنی شرح مزجی قرار می گیرد که در آن چند لغت و جمله آورده شده و شرح داده می شود .
محور اساسی مابعدالطبیعه ملاصدرا وجود است. از نظر ملاصدرا، وجود واقعیتی عینی و منشأ هر قدرت و فعلی است و از اینرو اصیل است، اما ماهیت، حد وجود است، یعنی انتزاع ذهن است. مفهوم وجود آشکارترین چیزهاست و ماهیتش در اختفاء و پنهانی است. محور اساسی مابعدالطبیعه ملاصدرا وجود است. از نظر ملاصدرا، وجود واقعیتی عینی و منشأ هر قدرت و فعلی است و از اینرو اصیل است، اما ماهیت، حد وجود است، یعنی انتزاع ذهن است. مفهوم وجود آشکارترین چیزهاست و ماهیتش در اختفاء و پنهانی است. یکی دیگر از آراء محوری ملاصدرا، تشکیک در وجود و بتبع آن نظریه «وحدت در کثرت و کثرت در وحدت» است. مسئله هیدگر شناخت شیء خارجی نیست بلکه تا حدودی مسئله او در چارچوب منابع فکری اش می گنجد و پرسش از وجود راه حلی است که برای دغدغه های چندین ساله اش مطرح می کند. یعنی بی خانمانی و نیهیلیسم در غرب. وجود در نظر هیدگر به معنی حضور است و از نظر او کسی که وجود دارد جهان هم دارد.