زیزفون نام درختان پارکی در شهر کونیگسبرگ آلمان است که کانت هر روز عصر در ساعت معینی زیر آن قدم میزد. مجله زیزفون در بردارنده مقالاتی در حوزه فلسفه عمومی و همچنین تحلیلی بر اندیشه فیلسوفان مطرح جهان است.
یکی از پرسش هایی که در گفتمان عدالت همواره مطرح بوده است این پرسش کهن است که «آیا احساس عدالت خواهی احساسی موهوب است یا مکسوب؟» به عبارتی دیگر آیا عدالت طلبی ما ذاتی و مادرزادی است یا رفتاری اکتسابی و آموختنی؟ در واقع آنچه ما به عنوان «حق» یا «ناحق» درک می کنیم و سعی داریم آنها را از هم متمایز کنیم، در درجه اول به ارزش های اجتماعی بستگی دارد. بنابراین امری اکتسابی است که ما در اجتماع فرامی گیریم. این سخنی تازه نیست و سقراط نیز عدالت را در کنار دانایی، شجاعت و خویشتنداری، فضیلتی می داند که چون هر هنری می توان آن را از طریق عادت و تمرین آموخت.
«تمام نیروى خود را صرف یک کار مى کنم و آن اینکه گذشته را فراموش کنم و با انتظار و امید به آنچه در پیش است چشم بدوزم.» این سخنان بسیار شخصى پولس که در یکى از شخصى ترین نامه هایش آشکار مى شود، ما را وادار به طرح این پرسش ها مى کند- که پولس چه چیزى را مى خواست فراموش کند؟ ما چه چیزى را فراموش مى کنیم و چه چیزى را به یاد مى آوریم؟ کارکرد فراموش کردن در زندگى انسان و کل جهانیان چیست؟ و بالاتر از همه ما باید چه چیزى را به یاد بیاوریم و چه چیزى را فراموش کنیم؟
تفکر ویتگنشتاین از یک جهت تاثیر بسیار اندکى در حیات فکرى این قرن به جا نهاده است. همان طور که او خود به درستى دریافته بود، اسلوب فکر کردن او با اسلوب غالب تفکر در زمانه ما ناسازگار است. پویش فکرى او، به قول خودش، با «روحى که جریان عظیم تمدن اروپایى و آمریکایى را که همه ما در آن دم مى زنیم شکل داده» سر ستیز دارد. حال که نزدیک به نیم قرن از مرگ وى مى گذرد، مى توان روشن تر از همیشه دید این احساس او که فکر مى کرد برخلاف جریان آب شنا مى کند درست بوده است. اگر مى خواستیم بر این جریان غالب برچسبى زنیم مى توانستیم آن را «علم زدگى» بنامیم، این دیدگاه که هر مسئله معقول یا قابل فهمى یا راه حل علمى دارد یا اصلاً راه حل ندارد. در برابر این دیدگاه بود که ویتگنشتاین علم پیکار برافراشت.
«برایان مگی» در ایران نام ناآشنایی نیست؛ فیلسوف پیر انگلیسی که عاشق موسیقی و تئاتر است و با اینکه فیلم هم زیاد ساخته است، اما با سینما میانهای ندارد. او را در ایران با کتاب «مردان اندیشه» میشناسند که اخیراً چاپ جدید آن با ترجمه عزتالله فولادوند توسط انتشارات طرح نو عرضه شده است. مردان اندیشه نام برنامهای تلویزیونی از برایان مگی نیز هست، برنامهای که شبکه بیبیسی آن را پخش کرد و در ایران نیز شبکه چهار تلویزیون آن را پخش کرد و از متن ترجمه فولادوند استفاده کرد. برایان مگی که خود بسیاری از مردان اندیشه را روبهروی خود نشانده است، در این گفتوگو روبهروی رامین جهانبگلو روشنفکر ایرانی نشسته و به پرسشهای او پاسخ گفته است، پرسشهایی از زندگیاش که بیشباهت به اعتراف یک فرد نیست، «اعترافات یک فیلسوف» نام کتابی از اوست.
دموکریتوس فرزند هگسیستراتوس و زادگاه وى شهر آیدرا بود. هرچند سال تولد وى به درستى مشخص نیست اما مى توان سال تولد وى را در حدود ۴۶۰ پیش از میلاد دانست. گروهى نیز سال تولد وى را هشتادمین المپیاد مى دانند. گفته مى شود وى عمرى طولانى داشته است و هنگام مرگ ۱۰۹ساله بوده است و بدین ترتیب سال مرگش را حدود ۳۸۰ مى دانند. درباره زندگى و رویدادهاى عمر وى گزارش هاى فراوانى در دست است که جز اندکى از آنها بقیه همه افسانه و ساختگى است و اصالت تاریخى ندارد. اما آنچه از این میان مى توان پذیرفت این است که وى در جوانى با لوکیپوس ارتباط داشته و نزد وى چیزهاى زیادى آموخته است. رویداد مهم در زندگى این فیلسوف سفرهاى فراوانى است که وى به کشورهاى آن دوران و در جست وجوى دانش و گرد آوردن تجارب و دانستنى ها کرده بود.
فیثاغورث بعدازسفربه مصروبابل گفته بودکه ریاضیات کلیدفهم جهان هستند واصول ریاضی اصول خوداشیاء میباشند وجهان یک ساختارریاضی دارد که اعداد وروابط ارقام درآن ماهیت واقعیات راتعیین میکنند وبرتمام جهان نظم وعدد حاکم هست.طبق نظراو خلاف نخستین فیلسوفان طبیعی- جهان ازماده تشکیل نشده بلکه ازفرم وعدد بوجود آمده واعداد وارقام فرم جهان هستند و دلیل تشکیل جهان اعداد وروابط ارقام است بخصوص عدد(یک)- چون هرعدد دیگری مجموعه ای است از رقم یک . چون آنزمان کوشیده شد تانظم واقعیات رابراساس ریاضیات تفسیر کنند ریاضیات توانست اززیر سلطه فلسفه آزاد شود.برای فلسفه دین والاهیات حتا تازمان کانت اهمیت اصول ریاضی غیرقابل صرف بود.فیثاغورث توانست نظریه ریاضی خودرا به موسیقی علمی وحرکت ومسیر ستاره گان درعلم نجوم نیز تعمیم دهد.اوغیر ازمفهوم عدد به طرح مفاهیم نظم و آهنگ نیز پرداخت.امروزه گفته میشود که بدون فیثاغورث خداشناسی هرگز به جستجوی مدارک و دلایل منطقی نمی پرداخت.
دکتر وحید دکترای فلسفه خود را از دانشگاه آکسفورد دریافت کرده و از او مقالات بسیاری در ژورنالهای معتبر فلسفی منتشر شده است. اخیراً کتابی از ایشان با نام epistemic justification and skeptical challenge توسط انتشارات مک میلان منتشر شده، همچنین به زودی کار جدید ایشان که فصلی از هند بوک معرفت شناسی است توسط انتشارات راتلج منتشر خواهد شد. دکتر وحید از جمله معدود افرادی است که در هنگام مصاحبه تعمق و دقت نظری را که از یک فیلسوف تحلیلی مورد انتظار است می توان در چهرهاش مشاهده کرد.
مطالعات ژاک دریدا در مورد امانوئل کانت تا حد زیادی محدود به دو نوشته در کتاب مهم اوست. بخشی با عنوان مفهوم پاررگون (به معنی قاب و تزئین) در کتاب حقیقت در نقاشی و مقالهی اکونومیمسیس (محاکات ارزشی). هر دو آنها به تحلیل داوری زیباییشناختی به صورتی که در نقد قوهی داوری بیان شده میپردازند. (از این به بعد محاکات را در ترجمه به معنای خاص میمسیس به کار میبریم، نه به معنی عام تقلید. ـ م). استدلالهای دریدا را میتوان در پسزمینهی وسیعتری نیز مورد توجه قرار داد. فلسفهی کانت به طور کلی و مسألهی حکم به طور خاص، مسائل اصلی فلسفهی فرانسوی در دههی 1980 و 1990 بود. دریدا در درجهی نخست از تحلیل کانتی داوری زیباییشناختی، سه موضوع را مورد توجه قرار میدهد: ابتدا خودمختاری زیباییشناسی به عنوان فعالیتی درونی شده و ذهنی و به نحوی در برابر عمل اجتماعی و اشتراکی. دوم، ارزش و خودشناسایی هنر خودمختار به صورتی آزاد از ارزش پولی و دست آخر، طریقی که تصور کانت از اهداف و فعالیتهای هنر، به نحو برنامهریزی شده، ناتوانی فلسفهی روشنگری را برای پر کردن یا حل کردن تمایز بین ذهن و طبیعت، ذهن و عین، را سربسته میگذارد. دریدا این مطالب را از طریق سه صورت یا شکل بررسی میکند: پاررگون به معنی قاب و تزئین، اکونومیمسیس به معنی محاکات ارزشی و نمونهوارگی.
آن چه که می خوانید ترجمه ی بخش هایی از مصاحبه و گفت و گوی مفصل مترجم فرانسوی آثار آکسل هونت، اُلیویه وُارول Olivier Voirol، با فیلسوف آلمانی در باره ی تئوری انتقادی و تئوری ارج شناسی است که در سال 2001 در فرانکفورت انجام پذیرفت. اُلیویه وُارول، خود، محقق در فلسفه و جامعه شناس است. حوزه ی اصلی کار او مسأله ی ارج شناسی است. گفت و گوی او با آکسل هانت به زبان آلمانی صورت می گیرد و اُلیویه وُارولمتنآن را در مجموعه ای از تألیفات هونت تحت عنوان جامعه ی تحقیر – به سوی یک تئوری انتقادی نوین منتشر می کند. از آن جا که ترجمه ی متن از آلمانی به فرانسه توسط خود مصاحبه کننده ی فرانسوی زبانی که به آلمانی کاملاً مسلط است انجام گرفته، می توان نسبت به دقت و اعتبار آن آرامش خیال داشت. ترجمه ی فارسی را من از روی متن فرانسوی انجام داده ام.
فرانسوا ماری اروئه[1]،ملقب به ولتر[2](30مه 1778-21نوامبر 1696)، نویسنده، مقاله نویس، معتقد به وجود خدا و بی اعتقاد به دین، فیلسوف و روشنفکر فرانسوی، بیشتر به دلیل بذله گویی، حدت ذهن و دفاع از آزادیهای مدنی از جمله آزادی دین و حق محاکمه عادلانه،اشتهار یافته است. وی، به رغم سانسور فراوان و بیداد قوانین ناعادلانه در فرانسه، پشتیبان آشکار اصلاحات اجتماعی است. ولتر، فیلسوفی جدلی و انتقادی است، که بیشتر به انتقاد کوبنده از دگماتیسم حاکم بر کلیسای مسیحی و نهادهای فرانسوی زمان خویش می پردازد.