سرگیجههای طبیعت
ترجمه هما شهرامبخت
«بحران محیطزیست» مسألهای حاشیهای نیست و نمیتوان نسبت به آن بیتفاوت بود. ما در دنیایی زندگی میکنیم که برخی قدرتها سعی میکنند مردم از این بحران چندان آگاه نشوند. اما در همین راستا نوعی آگاهی پیوسته جهانی به نام «دین» وجود دارد که بر این عقیده است که اگر ما از رابطه صحیح با دنیای طبیعت آگاه نشویم، نابودیمان قریبالوقوع خواهد بود. به این اعتبار، دو دیدگاه در رابطه با محیطزیست وجود دارد؛ یکی دیدگاه سکولار غربی و دیگر، نگاه دینی به محیطزیست.
باید به خاطر داشت که سکولاریسم و بحران محیطزیست نخستینبار در جوامع غربی شکل گرفت که سعی در کنار گذاشتن دین و به حاشیه راندن آن داشتند و در قرن هجدهم صنعتی شدند؛ یعنی همان زمانی که نویسندگانی چون چارلز دیکنز داستانهایی درباره «هیولاهای صنعتی» نوشتند.
در ۵۰ سال گذشته به سختی میتوان متألهان برجستهای یافت که سعی در دفاع از محیطزیست داشته باشند. چرا چنین مسألهای در دین مسیحیت رخ داده است؟ دینی که عارفانی مانند قدیس «فرانسیس اسیسی» را در دامن خود پرورانده است که با پرندگان سخن میگفت و با جملات قصار ماه و خورشید را خطاب قرار میداد. این پرسش دلایل پیچیدهای دارد ولی میتوان گفت از دلایل عمده آن «انقلاب علمی» و «چشمپوشی کاتولیکها از بحرانهای طبیعت» است. کلیسای کاتولیک پس از آزمایشهای گالیله بر آن شد که نسبت به کیهان و دنیای طبیعت بیاهمیت باشد. البته آیین پروتستان هم به همین گونه است. با وجود اینکه مارتین لوتر خود یک ماهیگیر بود و به طبیعت علاقه داشت و حتی برخی متفکران پروتستان علاقه خاصی به طبیعت داشتند، این علاقه و دلواپسی رو به افول نهاد و این گروه نیز نسبت به طبیعت بیتفاوت شدند. بهطور کلی بیشتر مؤمنان کاتولیک و پروتستان نسبت به محیطزیست بیتفاوت بودهاند و حتی در بین آنان هستند کسانی که بر این باورند تخریب محیطزیست باعث ظهور سریعتر عیسی مسیح خواهد شد!
واکنشهای اعتراضی نسبت به مدرنیزه و صنعتی شدن جوامع غربی نخستینبار از سوی شاعرانی همچون ویلیام بلیک، وردزورث و آلفرد لرد تنیسون آغاز شد. ویلیام بلیک در رثای طبیعت و موجودات، اشعار معروفی همچون «ببر» را سروده است و تنیسون نیز در اواخر عمر زبان عربی فرا گرفت و نسبت به مسیحیت دلسرد شد. بحران محیطزیست نخست در غرب آغاز شد و پس از آن با ورود تجدد به شرق در سطحی جهانی مطرح شد. میتوان گفت علت این امر «تقدسزدایی تدریجی از طبیعت» بود.
بیایید به علومسیاسی نگاهی بیندازیم. دو سوم مشکلات سیاسی جهان امروز در ارتباط با دین است. ولی مراکز اندکی در دنیا وجود دارد که مطالعات دینی را در دپارتمانهای علومسیاسی تدریس میکنند. این مراکز به گونهای با امر دین برخورد میکنند که گویی اصلاً چنین چیزی وجود ندارد. اگر نگاهی به جنگهای کشورهای اسلامی همچون فلسطین، هند و آفریقا بیندازیم به کنه این مسأله پی خواهیم برد.
ولی در کنار شاعران و نویسندگان غربی اشخاص دیگری نیز از محیطزیست دفاع میکردند. ولی مشکل اینجا بود که آنان نیز با دیدی سکولاریستی با این پدیده مواجه میشدند. آنان با مخالفت با تمدن و صنعتیشدن سعی کردند سرعت تخریب محیطزیست را حداقل کم کنند. این افراد از خانوادههایی بودند که برایشان «زندگی» از معنا تهی شده بود. از این رو، جذب اندیشههای بومیان امریکا یعنی سرخپوستان و ادیان آسیایی شدند. بدین ترتیب تمام اندیشههای کهن که به بوته فراموشی سپرده شده بودند، دوباره پدیدار شدند و بتدریج «دین» از حاشیه به متن زندگی و محیطزیست آورده شد.
وقتی به ارتباط «دین اسلام» و «محیطزیست» میرسیم، میبینیم که اسلام مانند مسیحیت نسبت به محیطزیست بیتفاوت نبوده است. بهعنوان مثال، در قرن هجدهم جریانات روشنفکری باعث به وجود آمدن وهابیت و سلفیگرایی شدند و این دو فرقه واقعیت دین را مورد چالش قرار دادند ولی آن را بهطور کامل سکولار نکردند؛ اما تأثیراتی در دین اسلام داشتند که هنوز اثرات آن دیده میشود. بهعنوان مثال در جده، در قلب جهان اسلام، به ندرت رستورانی عربی دیده میشود و در آنجا اغلب رستورانها، غربی هستند همچون «اپلبیز» و «مکدونالد». این امر نتیجه تناقض باورناپذیر وهابیت است. در مرکز جهان اسلام تنها بقایای اندکی از فرهنگ اسلامی باقی مانده است!
ولی مشکل در این است که دنیای اسلام نیز مانند مسیحیت محیطزیست را آلوده میکند و به این امید است که غرب برای بهبود شرایط محیطزیست راهکاری بیابد. ولی در عین حال دو عامل وجود دارد که نشان میدهد در کشورهای اسلامی حل بحران محیطزیست از روند بهتری برخوردار است؛ یک عامل اینکه این کشورها سابقه ۴۰۰ ساله سکولار شدن را ندارند و دیگر اینکه تفکر اسلامی کلاسیک مشحون از «فلسفههای طبیعت» است. شعر اسلامی بویژه فارسی و عربی آکنده از اشعار طبیعت است و با اشعار طبیعتگرای غربیان تفاوت عمده دارد. سعدی شیرازی در این باره میفرماید:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
در متون اسلامی کلاسیک فرقی بین «طبیعت» و «مافوق طبیعت» که در متون غربی دیده میشود، وجود ندارد. بنابراین جهان اسلام وظیفه عقلانی و فرهنگی آسانتری در بازسازی نگرش قدسی طبیعت دارد. ادبیات ما چه در قالب شعر، نثر و تاریخ در ارتباط با بعد کیهانی اسلام است و حقیقت آن به قرآن باز میگردد که نه تنها انسان که کیهان را نیز مورد خطاب قرار میدهد. اگر اغلب کتب آسمانی را مدنظر قرار دهید میبینید که در مقایسه با اسلام، کمتر از طبیعت سخن گفتهاند. در قرآن آمده است که «همه موجودات حمد خداوند را میگویند.»
از شش هزار آیه قرآن سه هزار آیه مستقیم یا غیرمستقیم از طبیعت سخن گفتهاند. حتی خداوند به پدیدههای طبیعت قسم خورده است. معنای عمیقی در قرآن وجود دارد که اسلام نه تنها برای انسان که برای کل حقیقت کیهانی نازل شده است. اهمیت به طبیعت بخشی از دیدگاه اسلامی است. به همین دلیل است که میسیونرهای غربی قرنها به مسلمانان تهمت «ناتورالیستی» میزدند. حتی در غرب برخی عارفان و صوفیان مسلمان «ناتورالیست» خطاب میشدند در حالی که عارفان مسیحی عارفانی مافوق طبیعی بودند.
یکبار دوستی مسیحی به من گفت: «فرق بین ما و شما در این است که در غرب کسی دیگر صدای خداوند را نمیشنود ولی در جهان اسلام شاید فردی باشد که از اصول اسلام پیروی نمیکند، ولی هیچوقت فکر نمیکند که صدای خداوند اصلاً وجود ندارد. این نشان میدهد که مسلمانان همانند مسیحیان از دین دور نشدهاند.» از اینرو است که در شرق و بویژه در کشورهای اسلامی که رابطه «انسان» با «طبیعت» هنوز از بین نرفته است، بازسازی طبیعت و حفظ آن و تبلیغ برای حفظ آن آسانتر صورت میگیرد و من امید دارم مسلمانان به قرون اولیه اسلام بازگردند و در حفظ طبیعت و شعائر اسلامی کوشا باشند.
*پروفسور سیدحسین نصر، استاد مطالعات اسلامی دپارتمان دین دانشگاه جرج واشنگتن امریکا است که پیشتر در ایران ریاست انجمن حکمت و فلسفه ایران را به عهده داشت. مقالهای که خواندید تلخیص و ترجمه «ایران» از سخنرانی دکتر نصر است که در بریتیش کلمبیای کانادا در کنفرانس «سیکرید وب» ونکوور ارائه شد.