مقدمه
ایمانوئل کـــانــت، جــدا از آنکه جزو برترین فلاسفه تاریخ محسوب میشود، نماینــده برجسته عصــر روشنگری است؛ چــرا که در حــوزه تفکـــرش یا مسائـل متــــداول آن عصــر را حل کــرده یا آنکه اساساً مایههای فلسفــی مفاهیم مطرح شده در عصـر روشنگری را بنیان نهاده است. مفهــوم “کـــرامـت انســان”۱ از درخشان ترین مفاهیمی است که بر پایــههای فلسفه اخلاق کانـت استوار است. در خلال قــرن نوزده، از واژه “کـرامت انســان”، بیشتـر کاربرد سیاســی- حقوقــی میشـد تا آنـجا که سپس تر در قرن بیستــم در قانون اساســی کشورهای مختلف اروپایی مانند ایرلند، ایتالیا، سوئد، پرتغال، اسپانیا، یونان، آلمان و نیز در تعداد بیشماری از اسناد بین المللی، جنبه حقوقی و رسمی یافت. در مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشــر که در دهم دسامبر ۱۹۴۸ توسط مجمـع عمومی سازمان ملل متحد به تصویب رسیده، کرامت انسان به عنوان مبنای آزادی، عدالت و صلح جهانی توصیف شده است. در ماده اول اعلامیه آمده است: ” تمام افراد بشر، از بدو تولد به لحاظ کرامت و حقوق بشری برابرند. همــه آنها از موهبت عقــل و وجدان برخوردارند و باید نسبت به یکدیگر با روح بــرادری رفتار کنند.”۲
این مقاله به توضیح جایگاه کرامت انسان در فلسفه اخلاق کانت میپردازد.
هر مفهومی که در منظومه فکری فیلسوف مطرح میشود بر پایههایی قرار دارد کـــه در مجمــوع دستگاه فلسفیش را میسازد؛ لذا برای درک آن ناگزیریم اصول اساسی فلسفهاش را به صورت مجمل بررسی کنیم.
انقلاب کپرنیکی۳
کانت میگوید در فلسفه، انقلابی برپا کرده است و آن را ” انقــــلاب کپــرنــیـکی” نامید. به نظــر میرسد توضیــح این تعبیر راهگشا باشد. پیش از کپرنیک، تصور بر این بود کـه خورشید به دور زمین میچرخد اما کپــرنیک در مسایل نجومی با مشکلاتی مواجــه شــد کـه با فرض گــردش زمین به دور خــورشید قابل حــل بود. کانت، چه در حــوزه مــعرفت شناسی و چه در حوزه اخلاق وقتی نظریههای فیلسوفان قبل خود را با مشکل مواجه دید با معکوس کردن مفروضات قبلی، انقلابی کپرنیک وار در آن مسأله ایجاد کرد تا آن مشکلات را در پی نداشته باشد. مشکلی که به زعم کانت قبل از انقلاب کپرنیکی وجود داشت، عدم تأمین دو شاخصه ” کلیت”۴ و “ضرورت”۵ در احکام تجربی بود. لذا وی در معرفت شناسی خود، فرض تطبیق ذهن با عین را عوض کرد و بیان داشت این عین است که خود را با ذهن سوژه منطبق مینماید. در حـــوزه اخــلاق نیــز نــظریـههای غایت مدارانه و مشروط را متکفل تأمین کلیت و ضرورت در زمینه حکم اخلاقی ندانست و فرض غایتمندی را عوض نموده و حل مشکل را در “خودبنیادی” تشخیص داد و انسان را موظف به اطاعت از قوانینی دانست که خود، وضع مینماید. خلاصه آنکه کانت حل تمام مشکلات فلسفی را در خودبنیادی میداند.
نوع احکام اخلاقی
به اعتقاد کانت، احکام اخلاقی مانند: “باید راست بگوییم”، “باید به عهد خود وفا کنیم” و … از اقسام احکام تألیفی ماتقدم هستند ۶، همانطور که در مورد احکام ریاضی و اصول علم طبیعی محض، چنیــن اســت. توضیح اینکه ضرورت (باید) ۷ موجود در احکام اخلاقـی، ما را از اینکه آنها را محصول تجربه بدانیم، برحـذر میدارد. چـرا که نمیتوان از آنچه که ” هست ” و در طبیعت جریان دارد، “باید” را نتیجه گرفت. به عنوان مثال اگر تمام مردم به قول خود وفا کنند یا فقط تعدادی از آنها به قول خود وفا کنند یا حتی هیچکس به قول خود وفا نکند، این قضیه که ” انسان باید به قول خود وفا کند ” مطلقاً و بدون استثـنا معتبر است، پس تجربه، ضروری بودن را بــه دســت نمیدهد. بنابراین احکام اخلاقی که ضروری هستند مبتنی بر تجربه نمیتوانند باشند. از طرف دیگر آن روی سکه ضروری بودن، کلیت داشتن است و تجربه، توان حکم کلی کردن را ندارد؛ لذا احکام اخلاقی اگر بخواهند درست باشند ناگزیرند ” ماتقدم “باشند. کانــت وظیفه خود را جداسازی عناصر ماتقـدم تلقی میکرده است. پرسشی که مطرح میباشد این است که یک دستور، در چه قالبی دستوری اخلاقی است؟ رهیافت کانت به این پرسش از طریق یک حکم آغازین است مبنی بر اینکه هیچ چیز جز ” اراده نیک”۸ به نحو نامشروط، خوب نیست.
اراده نیک، تکلیف و منشأ آن
یکی از دو کتاب برجسته کانت در زمینه فلسفه اخلاق، کتاب ” مبانی مابعدالطبیعه اخلاق” است. جمله اول این کتاب بنابر نقل کاپلستون این است: ” محال است در عالم یا در خارج از عالم، چیزی را بدون قید و شرط جز اراده نیک، خیر نامید.”۹
در توضیح بـاید گفــت چیزهای دیگر غیر از اراده نیک مانند ثروت، عـلـم، استـعـداد سرشـار و…
نمی توانند به نحو مطلق، خیر باشند، زیرا وقتی اراده شر به آنها تعلق میگیرد، شر میشوند اما در مورد اراده نیک نمیتوان گفت در مواضعی خیر و در جاهای دیگر شر است. نکته دیگر این که اراده نیک، ذاتاً خیر است یعنی به واسطه ارزش ذاتی خود، خیر است نه از لحاظ غایتی که به وجود میآورد. دلیل این مدعا را شاید بتوان اینگونه ذکر کرد که اگر خیریت اراده نیک را ذاتی نشمریم ناگزیریم آن را مربوط به متعلقاتش بدانیم، در حالی که اهداف و متعلقات اراده نیک، مشروط هستند و شرط آنها همان اراده خیر است. سؤالی که مطرح میشود این است که ” چه وقت اراده ای ذاتاً خیر است؟ ” کانت برای جواب به این پرسش متوجه مفهوم ” تکلــــیـف “۱۰ میشود و بیان میدارد اراده ای که برای انجام تکلیف عمل کند، اراده نیک است.
شاید توجه دادن به یک نکته در دفع اشکالی مقدر لازم باشد و آن اینکه اینچنین نیست که هر اراده خیری حتماً و ضرورتاً همان اراده ای است که به خاطر تکلیف عمل میکند زیرا اراده مقدس یعنی اراده خداوند در عین حال که کاملاً خیر است به خاطر تکلیف، عمل نمیکند؛ چون در بطن مفهوم تکلیف غلبه بر تمایلات نهفته است در حالی که او میل طبیعی ندارد.۱۱
تا اینجا بیان شد غیر از اراده مقدس که در مطلب اخیر به آن اشاره شد، اراده ای که برای انجام دادن تکلیف عمل میکند، اراده خیر است، اما باید به این نکته توجه کرد که کانت بین اعمال “مطابق تـکلیف “۱۲ و اعمــال ” از سر تکلیف ” ۱۳ تمایز قائل است و ارزش اخلاقـی۱۴ را ازآنِ عمـلی میداند که از سر تکلیف باشد چرا که ارزش اخلاقی عملی که از سر تکلیف انجام میگیرد به دلیل احترام به قانون است. این احترام به قانون، منشأ انفکاک علیت اراده و اختیار و آزادی اخلاقی از علیت طبیعی است؛ چرا که فقط موجود عاقل است که اراده و انتخاب میکند و این عملِ از سرِ احترام به قانون، منشأ اختیار است. قانون اخلاقی (همچنین قانون طبیعی)، ذاتاً کلی و ضروری است و این کلیت و ضرورت، امری پیشینی است.
قاعده واصل
کانت میان قاعده واصل، فرق گذاشته است. قاعده عبارت است از صورت ذهنی قانون اخلاقی و اصل عبارت است از جنبه کلی و عینی قانون. مثلاً اینکه ” من نباید دروغ بگویم.”، یک قاعده است و اینکه ” دروغگویی اساساً بد است. “، یک قانون یا اصل کلی است.
احترام به قانون اقتضا دارد که باید کلیه قواعد عادی خود را به صورت قانون درآوریم؛ و این صورت، همان کلیت است. باید پرسید که آیا میتوانیم اراده کنیم قاعده معینی قانون کلی بشود، یعنی صورت کلیت بیابد یا نه. کانت مثالی میآورد: اگر شخصی مشکلاتی دارد که تنها راه خلاصی از آن این است که وعده ای بدهد که قصد وفای به آن وعده را نداشته باشد، آیا میتواند این کار را بکند؟ اگر این کار را بکند قاعده ای که اتخاذ کرده، این است که هر زمان تنها به وسیله وعده دروغ بتواند خود را از تنگنا نجات دهد، میتواند چنین کند. آیا او میتواند اراده کند این قاعده، قانون کلی بشود؟ اگر کلیت یابد چنین میشود که هرکس میتواند وعده دروغ بدهد اگر تنها راه نجات از گرفتاریی که در آن قرار گرفته، آن باشد. بنا به نظر کانت، کلیت دادن به این قاعده را نمیتوان اراده کرد. زیرا نتیجه آن این است که هیچ وعـده دروغی را نتوان باور کـرد در حالی که قاعـده شخــص مــورد بحـث، بنابر فرض باور کردن وعـده ها است. لـذا نمیتواند این قاعده را اختیار کند و در عین حال اراده کند این قاعده، اصل و قانون کلی بشود و بنابراین باید رد بشود.
امر مطلق ۱۵
چنانچه گفته شد باید طوری اراده و رفتار کنیم که بتوانیم اراده خود را به صورت یک قانــون کلــی اخلاق تـبدیل کنیـم. کانت، ایــن تـبدیــل قــاعده اخلاقی به قـانون یــا اصـل کلـی را ” امـر مطـلق ” مینامد. تمام اوامر با لفظ ” باید ” بیان میشوند و این لفظ،آنها را الزام آور میکند. بنابراین یک امر مطلق، قاعده ای است که به یک طبقه فعل، مستقل از هر غایت مطلوب، اعم از سعادت، فرمان میدهد. الزام آوری خاص اصول اخلاقی را فقط از طریق کلیت محدود ناشده آنها و لذا از استقلال آنها از هر واقعیت مربوط به طبیعت یا شرایط انسانی تبیین میتوان کرد. اینکه ما خود را مجبور به اطاعت از اصول اخلاقی، احساس کنیم، نه بخاطر چیزی است که نیازهای بشری را ارضاء میکند، بلکه بخاطر این تقاضای عقل است که فعل باید مطابق با قانون کلی باشد. ۱۶
تنسیقهای امر مطلق
در فلسفه کانتی، انسان دوگونه مواجهه با عالم دارد؛ از آن حیث که موجودی جسمانی است مانند سایر موجودات محکوم به احکام طبیعت است اما فرق فارقش با موجودات دیگر در عنصر اراده میباشد. در حقیقت قوام بخش انسانیت انسان، اراده آزاد۱۷ است. وقتی اراده آزاد متعین میشود، در قالب امر مطلق خود را نمایان میسازد. امر مطلق که کانت آن را امر ضروری ۱۸ نامیده است، همان متابعـت از قانون کلـی اسـت که بیان آن به این صورت میباشد که ” فقط طبق قاعـده ای عمـل کنید که توسـط آن میتوانید اراده کنید قاعده مذکور، قانون کلی بشود. ” قانون کلی اخلاق، یکی بیش نیست که کانت به سه تنسیق عمده بیان کرده است، البته کاپلستون معتقــد است تنسیقهای کانت از امر مطلق، در مجموع پــنج صورت است اما خود کانت میگوید سه صــورت بیش نیســت.۱۹ صورت بندیهای سه گانه را به ترتیب زیر میتوان نام برد:
<!–[if !supportLists]–>1.صورت بندی قانون کلی ۲۰
<!–[if !supportLists]–>2.صورت بندی غایت فی نفسه
<!–[if !supportLists]–>3.صورت بندی خود مختاری اراده۲۱
در مورد تنسیق اول کانت، کم و بیش توضیحاتی داده شد. آنچه به نحو پیشینی، یعنی با لحاظ کردن مجرد مفهوم امر مطلق میتوان گفت این است که متابعت از قانون را بطور کلی امر میکند. یعنی امر میکند که قــواعــدی که بــه عنوان اصـــول اراده به کار میروند، باید مطابق با قانون کلی باشند. فرض کنید شخصی به مرد فقیری که در وضعیت سختی به سر میبرد پول میدهد و کس دیگری مستحق تر از او سراغ ندارد. اصل ذهنی اراده آن شخص این است که به کسی که مستحق تر از او نیافته کمک کرده، برای این که بفهمیم قاعــده او به لحاظ اخلاقی موجه است یا نه باید جواب این سؤال که آیا آن شخص میتواند اراده کند این قاعده قانون کلی بشود، مثبت باشد که در این مثال چنین است. کانت مثالی در مورد عدم توانایی به اراده کردن این که قاعده شخص کلی بشود میزند؛ این مثال را به نقل از کاپلستون ذکر میکنیم.۲۲ مردی، ثروتمند است ولی میبیند سایرین در سختی هستند و او میتواند به آنها کمک کند، ولی این قاعده را اختیار میکند که با بدبختی دیگران کاری نداشته باشد. آیا این قاعده ممکن است تبدیل به قانون کلی شود؟ این کار بدون تناقض ممکن است؛ زیرا تناقضی در این نیست که کسانی که در رفاه به سر میبرند نباید به آنها که در سختی هستند مساعدت نمایند. اما به رأی کانت، مرد ثروتمند نمیتواند این قانون را، بدون تناقض در داخل اراده خود، اراده کند؛ زیرا قاعده اصلی او مظهر بی اعتنایی از روی خود خواهی به دیگران بود و مقارن بود با میل راسخ به این که اگر خودش دچار بدبختی بشود باید از دیگران کمک بگیرد و این خواهش، اگر قانون کلی مورد بحث را اراده کند، با آن معارض خواهد بود.
از آن جا که موضوع مقاله مربوط به تنسیق دوم کانت از امر مطلق است، ابتدا به توضیح تنسیق سوم میپردازیم و در پایان تنسیق دوم کانتی را توضیح میدهیم. تنسیق خود مختاری ( خود آیینی) اراده به این صورت است: ” چنان رفتار کن که گوئی اراده تو، باید دستور ناشی از عمل تو را به قانون کلی مبدل سازد. ”
این اصل خود مختاری اراده، در مقابل تابعیت اراده از قوانین خارجی است. کانت خود مختاری اراده را ” اصل اعلای اخلاق ” میداند. خود مختاری اراده، معنایی نخواهد داشت مگر این که بین انسان به عنوان یک موجود عاقل، با انسان به عنوان مخلوقی که تابع شهوات است که با احکام عقل تعارض دارند، تمایز قائل شویم. اراده یا عقل عملی، وضـع قـانون میکند و انسان به عنوان تابع تمایلات مختلف، باید اطاعت کند. اراده ای که به دلیل میل، تابع قانون نیست، فقط میتواند تابع قانونی باشد که خود وضع میکند. بیان این امر که اراده اخلاقی خود مختار، قانون خود را وضع میکند، عین آن است که بگوییم اراده اخلاقی با هیـچ میلی جمـع نمیشود؛ زیرا متعین شدن به وسیله میل، دگرآیینی است یعنی تابـع قـانـونی است که خود وضع نکرده است. برای فـهم اهمیـت خود مختاری، بهتر است رجوعی به مطالب گذشته کنیم. تنها چیزی که بدون قید و شرط خیر است، اراده نیک است و اراده ای نیک است که از سر تکلیف باشد نه صرفاً مطابق با تکلیف. اطاعت ممکن است منطبق با تکلیف باشد ولی از سر تکلیف نباشد؛ در این صورت، اراده نیـک نـمودار نمیشـود و چنین اطاعـتی ارزش اخلاقی نـدارد. پـس قانون و امر، برای اینکـه اخـلاقی بـاشـنـد، نمیتوانند از غیر اراده ما ناشی شده باشند. خود مختاری اراده نیز چیزی غیر از این نیست. کانت، برای این صورت بندی مثالهایی میزند که یک نمونه ذکر میکنیم: کسی که در فکر خودکشی است نمیتواند بطور سازگار هم به حیات خود خاتمه دهد و هم در عین حال به عنوان واضع قـانون عام عمل کند؛ زیرا او در ازبین بردن خود همــان منبــع قانون را نابود میکند. قانون مورد بحث، قانونی است با ظهور خود، خود را از بین میبرد.۲۳
تنسیق غایت فی نفسه
می توان اینگونه گفت که از ویژگیهای اراده این است که اراده فاعل عقلانی همواره متوجه غایتی است که فراروی خود قرار میدهد. غایت را میتوان متعلق اراده تعریف کرد که ایده آن میتواند اراده آزاد را متعین کند تا عملی را برای تحقق آن ایده انجام دهد. گرچه در نظام اخلاقی کانت اگر احکامی باشند که برای نیل به غایتی باشند، ارزش اخلاقی نخواهند داشت اما نوعی غایت در فلسفه اخلاق او وجود دارد که ذاتی حکم اخلاقی است. به تعبیری اگر چیزی به نام قانون اخلاقی کلی وجود دارد که ارزش آن در خود آن است، باید این قانون خود غایت باشد. کانت در مقابل این سؤال که این غایت دقیقاً چیست و کجاست، جواب میدهد غایت مطلق نمیتواند محصول اراده باشد، زیرا محصول اراده، نمیتواند ارزش مطلق داشته باشد بلکه غایت فی نفسه باید قائم به ذات باشد نه چیزی که به وسیله ما حاصل میشود. قبلاً گفته شد تنها اراده نیک است که ارزش مطلق دارد. این اراده نیک در هر موجود عاقلی و بنابراین در هر انسانی حضور دارد؛ پس هر موجود عاقلی عموماً و هریک از افراد انسان خصوصاً، غایت است؛ لذا کانت در این جا دستوری دارد: “چنان رفتار کن که انسان از آن جهت که انسان است، چه شخص تو و چه شخص دیگری،همیشه غایت تلقی شود نه وسیله.” بر این اساس کانت با حکومت مستبدان مخالف است؛ زیرا از آنجا که هر شخصی ارزش ذاتی و بنیادی دارد هیچ کس حق ندارد در آزادی و سرنوشت دیگران مداخله کرده و از آنها به عنوان وسیله صرف استفاده کند. همچنین بر پایه این اصل، برده داری خطاست؛ چراکه برده برای منفعت دیگران استثمار میشود و انسانیت در او به عنوان غایت تلقی نمیشود. فاحشه گری ناپسند است؛ چون در این عمل زن به عنوان وسیله ای برای لذت مردها بکار گرفته میشود. نادرست بودن میگساری، قماربازی و بیهوده وقت تلف کردن هم نمونههایی از عدم احترام به خویش اند.
به این ترتیب، کلیت قانون اخلاقی مترادف است با غایت بودن افراد انسان و این دو مفهوم در عمل ودر مصداق یک چیزند. هر فرد انسانی ذاتاً شایسته احترام میباشد واین از جنبههای بسیار عالی اخلاق کانت است.۲۴ به نظر میرسد ذکر این نکته ضروری باشد که تنسیق دوم کانتی از امر مطلق، فقط تلقی آدمیان به صورت وسایل صرف را نهی میکند. کانت قطعاً بر این نکته واقف بود که مردم نمیتوانند در مناسبات پیچیده اجتماعی روزگار بگذرانند بی آنکه بسیاری از آنها در اغلب اوقات – و چه بسا گاهی اوقات همه آن ها- بصورت وسایلی برای غایات دیگران عمل کنند، اما در همان زمان که در این مقام به کار ما یا دیگران میآیند مقدورست که ایشان را غایت حساب کنیم.
کرامت ذاتی و حقوق بشر
هنجارهای حقوق بشر را میتوان در چارچوبی قرارمدارانه۲۵ توجیه کرد. موجه بودن این ایده، خود مبتنی بر به رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت و استقلال فردی است. افراد حق دارند بر مبنای قرارداد جمعی، هنجارهایی را به صورت مشخصی مورد توافق قرار داده و به عنوان حقوق بنیادین انسانی معین کنند. البته انعقاد قرارداد به نحوی که همه افراد در آن حضور داشته باشند، عملاً غیرممکن است. تجربه نشان داده هیچ ملتی، اتفاق آراء برمجموعه ای از هنجارها پیدا نکرده است. آنچه در عمل تحقق پیدا میکند رجوع به نظامی دموکراتیک است؛ بنابراین گرچه نمیتوان از وجود قراردادی واقعی میان افراد ملت سخن گفت اما میتوان از یک قرارداد فرضی سخن گفت. مراد از قرارداد فرضی این است که اگرافراد بدون لحاظ منافع شخصی بخواهند فهرستی از هنجارها که دربردارنده حقوق بنیادین هستند را برشمرند، چگونه فهرستی را پیشنهاد میکنند. در میان تمام نحلههای فلسفی، تفکر کانت مهمترین سنت فلسفی است که میتواند بر مبنای یک قرارداد عقلانی، توجیه گر حقوق بشر باشد. او تعهــد احترام به حیثیـت انسانی و آزادی را نه همچــون وحی مداران بر مبـنای فـرامین الهی و نه هـمچون هیوم محـصول امـیال انسـانی و یا نتـیجه اراده حکـومـتها نمیدانست، بلکه تکلیف و تعهد به احترام به انسانها – که خود این تعهد، ریشه حقوق بشر معاصرست – را صرفاً مبتنی بر عقلانیت انسانها توجیه کرد. اخلاق در نظریه کانت با نفی هر آموزه غیر جهانشمول آغاز میشود. امر مطلق در اندیشه کانت را میتوان در نهایت به همین صورت بندی فروکاست. قانون فراگیر در واقع چیزی نیست جز ترجمان عقلانی توافق انسانها بر اصول و هنجارهای مطلوب. ضروری است در کنار تنسیق قانون کلی، به تنسیق غایت بودن انسان توجه داشت. از حاصل جمع این دو، مبنایی عقلانی و در عین حال قراردادی برای حقوق بشر ارائه خواهد شد. مـقتـضای آنها، تصویر برابری انسانها در حیثیـت انسانی و متضمن حق همه انسانها در بهره مندی از محترم شمردنشان به عنوان موجوداتی که از ارزش ذاتی برخوردارند، است. از آنجا که همه انسانها به صورت برابر از حیثیت ذاتی وانسانی برخوردارند، پس به صورت برابر و فقط بدلیل انسان بودنشان از حقوقی که لازمه محترم شمردن آنها به عنوان به عنوان غایت ذاتی است، بهره مند هستند. جلوه سلبی این اصل همانا منع استفاده ابزاری از انسان است. بنابرین در حوزه حقوق بشر، افراد حق خواهند داشت تا از عملی که غایت بودن آنها را نادیده گرفته مصون باشند.۲۶
تأثیر این اصل کانتی در توجیه حقوق بشر واضح میباشد. در ماده اول اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است: ” تمام افراد بشر، از بدو تولد به لحاظ کرامت و حقوق بشری برابرند. همــه آنها از موهبت عقــل و وجدان برخوردارند و باید نسبت به یکدیگر با روح بــرادری رفتار کنند.”
جمع بندی
کانت با طرح خودبنیادی بشر و اتونومی اراده، بر لزوم اطاعت انسان از قوانینی که خود وضع کرده تأکید میکند. در حوزه اخلاق، نوع احکامی که عقل صادر میکند ناظر به “باید”ها است وجنبه امری دارد. در دسته ای از این اوامر هیـچ غـایتی مدنظر نیسـت، که موسوم به امرمـطلـق اسـت. زمانی میتوان عمل را دارای ارزش اخلاقی دانست که برخاسته از اراده نیک باشد یعنی ازسر تکلیف و نه به منظور غایتی معین، انجام شود. کانت سه صورت بندی از امر مطلق ارائه میدهد و در صورت بندی دوم، ضمن بیان حضور اراده نیک در هر موجود عاقل وقاعدتأ در هر انسانی، هر انسان را غایت تلقی میکند و با ضداخلاقی برشمردن نگاه ابزاری به انسان، برحفظ کرامت انسان تأکید میکند؛ بنابراین با توجه به آنچه در سنت فلسفی کانت در باب امر مطلق و صورت بندی دوم آن گفته شد، به نظر میرسد هیچ فیلســوف اخلاقی بسان کانت بنایی عقلانی برای دفاع اخلاقی از حقوق بشر ارایه نکرده است.
پینوشت
۱-Human dignity
۲-درد فلسفه,درس فلسفه،جشن نامه استاد دکتر کریم مجتهدی، مقاله ایده کرامت انسان: مسائل و تناقضها؛ بایرتز،کورت، ترجمه شهین اعوانی، انتشارات کویر، تهران، ۱۳۸۴ .
۳-Copernican revolution
۴-Universality
۵-Necessity
۶-Synthetic a periori judgement
۷-ought
۸-good will
۹-کاپلستون، فردریک؛ تاریخ فلسفه، ج ۶، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی و انتشارات سروش، چاپ چهارم، تهران،،۱۳۸۷، ص ۳۲۳.
۱۰-duty
۱۱-محمدرضایی، محمد؛ تبیین و نقد فلسفه اخلاق کانت؛ انتشارات دفترتبلیغات اسلامی، چاپ اول، قم،۱۳۷۹، ص ۵۳.
۱۲-In accordance with duty
۱۳-Out of duty
۱۴-Moral value
۱۵-Categorical imperative
۱۶-درد فلسفه,درس فلسفه،جشن نامه استاد دکتر کریم مجتهدی، مقاله ایده کرامت انسان: مسائل و تناقض ها؛ بایرتز،کورت، ترجمه شهین اعوانی، انتشارات کویر، تهران، ۱۳۸۴ .
۱۷-The encyclopedia of philosophy: moral philosophy , edited by Paul Edwards , the macmilan company and the free press, New York, USA,1972.
۱۸-Free will
۱۹-apodictic
۲۰-کاپلستون،فردریک؛ تاریخ فلسفه، ج ۶، ص۳۳۳
۲۱-Universalizability thesis
۲۲-Autonomy
۲۳-فردریک، کاپلستون؛ تاریخ فلسفه ج۶، صص ۳۳۲ و ۳۳۳
۲۴-محمد رضایی، محمد؛تبیین و نقد فلسفه اخلاق کانت، صص ۱۵۸ و ۱۵۹
۲۵-صانعی دره بیدی، منوچهر؛ فلسفه اخلاق و مبانی رفتار، ص ۱۳۸
۲۶-contractarian
۲۷-محمد، سید فاطمی؛ حقوق بشر در جهان معاصر، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای حقوقی شهر دانش،چاپ اول، ویرایش دوم، تهران، ۱۳۸۸
منابع
۱-فردریک، کاپلستون؛ تاریخ فلسفه،ج۶، ترجمه اسماعیل سعادت و منوچهر بزرگمهر، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی و انتشارات سروش، چاپ چهارم، تهران، ۱۳۸۷
۲-مک اینتایر، الِسدِر؛ تاریخچه فلسفه اخلاق، ترجمه انشاءالله رحمتی، انتشارات حکمت، چاپ اول، تهران، بهار ۱۳۷۹.
۳-ریچلر، جیمز؛ فلسفه اخلاق، ترجمه آرش اخگری، انتشارات حکمت، چاپ اول، تهران،۱۳۸۷.
۴-هولمز، رابرت.ال؛ مبانی فلسفه اخلاق، ترجمه مسسعود علیا، انتشارات ققنوس، چاپ اول، تهران، ۱۳۸۵.
۵-ویراست سوم، تهران مجتهدی، کریم؛ فلسفه نقادی کانت، انتشارات امیرکبیر، چاپ چهارم، تهران، ۱۳۸۵.
۶-صانعی دره بیدی، منوچهر؛ فلسفه اخلاق و مبانی رفتار، سروش، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۷.
۷-محمد رضایی، محمد؛ تبیین ونقد فلسفه اخلاق کانت، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول،قم،۱۳۷۹.
۸-سید فاطمی، سید محمد؛ حقوق بشردر جهان معاصر، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای حقوقی شهر دانش، چاپ اول،ویرایش سوم، تهران، ۱۳۸۸.
۹-درد فلسفه,درس فلسفه،جشن نامه استاد دکتر کریم مجتهدی، مقاله ایده کرامت انسان: مسائل و تناقض ها؛ بایرتز،کورت، ترجمه شهین اعوانی، انتشارات کویر، تهران، ۱۳۸۴ .
۱۰-The encyclopedia of philosophy: moral philosophy, edited by Paul Edwards, The macmilan company and the free press, New York, USA, 197
منبع: والس ادبی