ایمانوئل کانت (Immanuel Kant) در توصیف فلسفه خود آن را "انقلاب کوپرنیکی" می نامد. رأی انقلابی کانت این است که جهانی که ما در آن به سر می بریم و ادراکش می کنیم وابسته است به کیفیات ذهن درک کننده آن، نه اینکه به کلی مستقل از ذهن ما وجود داشته باشد. کانت به فلاسفه عقل گرا خرده می گیرد که توسط عقل، تنها می توان به کنه واقعیت واقف گشت. لذا اکتفای صرف به عقل در باب معرفت شناسی به سرمنزل مقصود راه نخواهد برد. بنابراین لازمه معرفت هم تجربه حسی است و هم مفاهیمی که مُدرِِک بر تجربهاش بار می کند.
"کرامت انسانی" ازمفاهیم برجسته عصر روشنگری است که پس از چرخش نگاه انسان در این دوران، جایگاه خاص خود را یافته است. کمتر فیلسوفی را میتوان سراغ گرفت که در تحقق این مفهوم و ندر نتیجه نهادینه شدن آن بسان کانت نقش ایفا کرده باشد. در این مقاله نشان داده میشود وی با طرح انقلاب کپرنیکی و خودبنیادی، انسان را به عنوان قانون گذار معرفی کرده و ارزش اخلاقی را مربوط به عملی میداند که از سر تکلیف باشـد، چراکه قایل است چنین عملی به دلیل احترام به امر مطلق، صورت پذیرفته و اراده نیک در آن متجلی میشود. سپس به تنسیقهای سه گانه کانت از امر مطلق اشاره میکنیم و با تکیه به تنسیق دوم، محوریت آن برپایه احترام به کرامت انسانها را باز نمایانده و وضوح تأثیر آن را در توجیه حقوق بشر نشان میدهیم.
صد و پنجاه سال از مرگ ایمانوئل کانت می گذرد. وی هشتاد سال در شهر کونیگزبرگ که یکی از شهرهای ایالت پروس بود، عمر سپری کرد و در همانجا درگذشت. او از سال ها پیش از آن، در عزلت کامل زیسته بود و دوستانش به فکر مراسم خاکسپاری ساده ای بودند. اما این فرزند یک پیشه ور فقیر، چونان شاهی به خاک سپرده شد. هنگامی که خبر مرگ او پخش شد، مردم به طرف خانه او سرازیر شدند و این جریان روزها ادامه داشت. در روز مراسم خاکسپاری، تمام عبور و مرور در کونیگزبرگ بازایستاد. کاروان دیدناپذیری از مردم در زیر زنگ ناقوس های تمام شهر، به دنبال تابوت در حرکت بود. آنگونه که معاصران گزارش می دهند، اهالی کونیگزبرگ هرگز چنین تشییع جنازه ای به خود ندیده بودند.