نحله مثبتگرایی-منطقی یک نحله فلسفی است که توسط فیلسوفان حلقه وین شکل گرفت و طبق آن باید درستی گزارههای علمی را اثبات کرد. برای این منظور گزارههای علوم تجربی باید با منطق ریاضی ترکیب شوند. فیلسوفان این نحله از جمله کارناپ تقسیم بندی کانتی گزارهها به گزاره های تحلیلی و تالیفی را پذیرفتند. کواین از مطرح ترین فیلسوفان قرن بیستم است. او از مخالفان نظرات فیلسوفان این نحله بود.
جدی ترین و در واقع نخستین آشنایی قابل ذکر ایرانیان با فلسفه کانت ،و البته سایر فلاسفه جدید غرب، با انتشار کتاب «سیر حکمت در اروپا» به قلم محمدعلی فروغی صورت میگیرد که هنوز هم ارزش این کتاب در بین اهالی فلسفه محفوظ است. وی در جلد دوم از سه جلد این مجموعه به شرح زندگانی و سیر تحول اندیشه کانت میپردازد. فروغی در این قسمت به بیان اندیشه کانت درباره «نقادی عقل مطلق نظری» و «تحقیقات کانت در علم اخلاق و نقادی عقل مطلق عملی» میپردازد. با چاپ این اثر، کانت شناسی در ایران وارد مرحله جدیدی میشود. همچنین از نکات مهم و قابل ذکر در مورد این کتاب، تلاش برای معادل یابی فارسی برای واژگان و اصطلاحات لاتین است که با توجه به پیشینه فلسفه اسلامی و واژگان مخصوص به آن و لزوم تطبیق آنها با اصطلاحات لاتین و جدید، کاری بس دشوار به نظر میآید. جعل واگانی همچون «درون ذات» و «برون ذات» برای واژگان «سوژه» و «ابژه» و همچنین «اعراض» و «ذوات معقول» برای «فنومن» و «نومن» از جمله این کوشش هاست. در مجموع فروغی در این کتاب «شرحی مختصر اما وفادار و صحیح از فلسفه کانت ارائه کرده که تا حدود چهل سال مهم ترین منبع عمومی فلسفه کانت برای دانشجویان ناآشنا به زبانهای اروپایی بوده است» .
آرتور شوپنهاور در ۲۲ فوریه ۱۷۸۸ میلادی در دانتزیک به دنیا آمد. او از خانواده ای هلندی که پدرش هاینریش شوپنهاور تاجر ثروتمندی که عشقش به آزادی و آزادی خواهی بسیار بود و مادر وی زنی با سیرت هنری و تمایلات ادیبانه بود. پدر آرتور چون دوست داشت پسرش شغل و کار او را تعقیب کند به او زبان های چند آموخت و جهت تعلیم تجربیات مفید او را با خود به نقاط مختلف برد. آرتور پس از مرگ پدر به دنبال تمایلات شخصی خویش رفت و پس از دریافت درجه مقدماتی ضروری در گوتاو وایمار به سال ۱۸۰۹ م به دانشگاه گوتینگن رفت و بعنوان دانشجوی پزشکی ثبت نام کرد. اما با مشارکت در مباحث فلسفی و استفاده از محضر استادان و آموزش های خاص سرانجام به سال ۱۸۱۳م موفق به اخذ درجه دکترای فلسفه با موضوع «مبنای چهاروجهی اصل جهت کافی» شد. او پس از اقامت چند ساله در درسدن اثر اصلی اش را نوشت (جهان همچون اراده و تصور). سرانجام به تاریخ ۲۱ سپتامبر ۱۸۶۰ م درگذشت. مطلبی که از پی می آید بررسی اجمالی برخی از مهمترین اندیشه های اوست.
ایمانوئل کانت، فیلسوف آلمانى عصر روشنگرى (قرن هجدهم)، که شهرت بسزایى در فلسفه غرب دارد، از منظر تاریخ فلسفه سیاسى، چندان از وزن و اعتبار برخوردار نیست. مورخان و مفسران اندیشه سیاسى، که گزارشگر تاریخ تحولات این حوزه از دانش بشرى هستند، غالبا گزارشى از اندیشه سیاسى او ارائه نمىکنند و یا به حداقل آن اکتفا مىکنند. چندوچون این بىاعتنایى به کانتبه عنوان فیلسوف سیاسى، تعیین کننده زمینه و جهتگیرى این مقاله است.
نخستین نشانه ها و برخى مبانى چرخش پس از کانتى، براى اولین بار در فلسفه لایب نیتس تکوین یافت. گوتفرید ویلهلم لایب نیتس (۱۷۱۶-۱۶۴۶) بزرگترین اندیشمند گذار از قرون وسطى به عصر جدید بود؛ او بود که به کلیت (عام) مایه فلسفى داد، بى آنکه محافل فکرى اهمیت او و فلسفه اش را به حساب آورد. عمدتا نامى از او و از مناد شناسى وى به جاى مانده است. این متفکر که در زمان ما کمابیش گمنام است، در روزگار خود در سراسر اروپا، از پاریس تا لندن، از برلین تا پتروگراد، شهرت آموزگارى و سفیرى داشت؛ او هم صحبت شاهزادگان، شهبانوان و قیصرها بود. فلسفه سرگرمى اوقات فراغت او بود. زبانى که او در نوشته هایش به کار گرفته آنچنان روان و ساده است که نسل تجرید اندیش بعدى، او را جدى نگرفت؛ چون در آلمان رسم بر آن بود که فیلسوف، سخنى سنگین، تیره و تجریدى داشته باشد تا بتوان او را به جد گرفت.
امانوئل کانت در تاریخ فلسفه غرب در مقام و موقعی ایستاده است که گذار سبک و سطحی از وی موجبات نافهمی کل تاریخ اندیشه در مغرب زمین است. در واقع کانت قاطعانه و البته متواضعانه روی گسلی از خط تاریخ اندیشه قرار دارد که «پیشینیان» و «پسینیان» خود را موجه می نمایاند. پرپیداست که صحبت از فیلسوفی که تاریخ اندیشه را به قبل و بعد از خود منقسم است، مقدمات و توجهات ویژه یی را می طلبد. به مقدمه مقاله باید افزود که فهم کانت (به بیان بهتر عقل کانتی) از دشواری های تفهم فلسفه هگل، مارکس، رمانتیسیست ها، اگزیستانسیالیست ها، نئوکانتی ها، انتقادی ها و مکتب فرانکفورت می کاهد. به زبان دیگر ورود به بحث های پساکانتی بدون رجعت به کانت و فهم دقیق فلسفه وی، از آن کارهای ناشدنی است.
اندیشه وران لیبرالیسم رهنوردان راهى مشترک اند، هر چند ممکن است هر یک به گونه اى خاص در این راه گام بردارند: از رهنوردى پرشتاب تا نهادن گام هاى آهسته. در میان فیلسوفان لیبرالیسم، کانت اندیشه ورى است که بر نمط نظام فلسفى خویش به آزادى، برابرى و استقلال مى نگرد. کانت لیبرالى خردمند است که در دلسپارى به اصل هاى یاد شده دچار شوریدگى نمى شود و عصاى احتیاط و حسابگرى را هیچ گاه فرو نمى گذارد. او جانبدار اندیشمند و نقاد اصل هاى آزادى، برابرى و استقلال است، نه کوشنده اى شوریده سر که در ستایش آزادى قلم فرسایى مى کند و در چالش با آزادى ستیزان و معارضان برابرى و استقلال، قرار از کف مى دهد و درشتى را به جاى برهان مى نشاند.
مطالعات ژاک دریدا در مورد امانوئل کانت تا حد زیادی محدود به دو نوشته در کتاب مهم اوست. بخشی با عنوان مفهوم پاررگون (به معنی قاب و تزئین) در کتاب حقیقت در نقاشی و مقالهی اکونومیمسیس (محاکات ارزشی). هر دو آنها به تحلیل داوری زیباییشناختی به صورتی که در نقد قوهی داوری بیان شده میپردازند. (از این به بعد محاکات را در ترجمه به معنای خاص میمسیس به کار میبریم، نه به معنی عام تقلید. ـ م). استدلالهای دریدا را میتوان در پسزمینهی وسیعتری نیز مورد توجه قرار داد. فلسفهی کانت به طور کلی و مسألهی حکم به طور خاص، مسائل اصلی فلسفهی فرانسوی در دههی 1980 و 1990 بود. دریدا در درجهی نخست از تحلیل کانتی داوری زیباییشناختی، سه موضوع را مورد توجه قرار میدهد: ابتدا خودمختاری زیباییشناسی به عنوان فعالیتی درونی شده و ذهنی و به نحوی در برابر عمل اجتماعی و اشتراکی. دوم، ارزش و خودشناسایی هنر خودمختار به صورتی آزاد از ارزش پولی و دست آخر، طریقی که تصور کانت از اهداف و فعالیتهای هنر، به نحو برنامهریزی شده، ناتوانی فلسفهی روشنگری را برای پر کردن یا حل کردن تمایز بین ذهن و طبیعت، ذهن و عین، را سربسته میگذارد. دریدا این مطالب را از طریق سه صورت یا شکل بررسی میکند: پاررگون به معنی قاب و تزئین، اکونومیمسیس به معنی محاکات ارزشی و نمونهوارگی.
صد و پنجاه سال از مرگ ایمانوئل کانت می گذرد. وی هشتاد سال در شهر کونیگزبرگ که یکی از شهرهای ایالت پروس بود، عمر سپری کرد و در همانجا درگذشت. او از سال ها پیش از آن، در عزلت کامل زیسته بود و دوستانش به فکر مراسم خاکسپاری ساده ای بودند. اما این فرزند یک پیشه ور فقیر، چونان شاهی به خاک سپرده شد. هنگامی که خبر مرگ او پخش شد، مردم به طرف خانه او سرازیر شدند و این جریان روزها ادامه داشت. در روز مراسم خاکسپاری، تمام عبور و مرور در کونیگزبرگ بازایستاد. کاروان دیدناپذیری از مردم در زیر زنگ ناقوس های تمام شهر، به دنبال تابوت در حرکت بود. آنگونه که معاصران گزارش می دهند، اهالی کونیگزبرگ هرگز چنین تشییع جنازه ای به خود ندیده بودند.
کانت، مانند فردریک، فرزند روشنگری بود و، با وجود همه عدم ثباتی که از نظر شیوههای کلی خود داشت، تا پایانکار به عقل پایبند بود. ولی او نیز مانند روسو جزئی از نهضت رمانتیک بود و تلاش میکرد که عقل را با احساس، فلسفه را با مذهب، و اصول اخلاقی را با عصیان سازش دهد. او تورع (پیتیسم) را از والدین خود کسب کرد و آن را با خردگرایی (راسیونالیسم) کریستیان فون ولف آمیخت. سخنان بدعتآمیز «فیلسوفان» فرانسه را فراگرفت و آنها را با «اعلام ایمان کشیش ساووایی» در کتاب امیل ترکیب کرد. روانشناسی باریکبینانه لاک، لایبنیتز، بارکلی، و هیوم را به ارث برد و آنها را در تلاش خود به منظور رهانیدن علوم از دست هیوم و مذهب از دست ولتر به کار بست. زندگی خود را با نظم و ترتیب طبقه متوسط تنظیم کرد و انقلاب فرانسه را مورد تحسین قرار داد. او که در پروس شرقی تنها و منزوی مانده بود، همه جریانات فکری عصر خود را احساس، و آنها را یکجا جمع کرد.