والتر بنیامین (۱۸۹۲-۱۹۴۰): ادیب، فیلسوف و زیبایىشناس آلمانى
در میان تمامى روشنفکران «جمهورى وایمار» آلمان (۱۹۱۹ – ۱۹۳۳) و دورهى مهاجرت، شادابى «والتر بنیامین» بیش از دیگران به قوت خود باقى است. اندیشهى رادیکال وى همچنان چالشگر است و تکانههاى فکرى وى تا به امروز بر گسترههاى فلسفه، نظریهى سیاسى، علوم رسانهاى و فرهنگى، تاریخ ادبیات و زیبایىشناسى اثرگذار ماندهاند.
والتر بنیامین در ۱۵ ژوئیهى ۱۸۹۲ در خانوادهاى بسیار ثروتمند در برلین بدنیا آمد. نام کامل وى «والتر بندیکس شونفلیز بنیامین» (Walter Bendix Schönflies Benjamin) است که از سه خواهر و برادر، بزرگترین ایشان بود.
پدرش بازرگانى بود که از راه تجارت سهام و حراج اجناس عتیقه ثروت قابل ملاحظهاى بهم زده بود. کودکى، دورهى مدرسه و تحصیلات دانشگاهى بنیامین، از یک دید جامعهشناسیک، بعنوان فرزند یک خانوادهى متمول آلمانى یهودى بسیار عادى طى شد. وى بعدها در نوشتهاى زیر عنوان «کودکى برلینى در حوالى هزارونهصد» با نگاهى ادبى به این کودکى نگریست، که چگونه با مراقبت و رفاه در خور توجهى در یک محلهى ویلایى برلین به نوجوانى فرارویید.
خانوادهى وى هم روزهاى مذهبى یهودى و هم مسیحى را محترم مىشماردند. والدین بنیامین مسیر مورد علاقهاش را هموار ساختند، ولى ایشان بعدها موافق نبودند بنیامین شغلى را برگزیند که از نظر ایشان چندان عادى و درآمدساز نیست.
از همان آغاز تحصیل دانشگاهى بنیامین با نگاهى انتقادى به نظام آموزشى دانشگاهى مىنگریست. این آگاهى سنجشگر وى از دورهى مدرسه نسبت به نظام سلسله مراتبى معمول میان دانشآموز و معلم شکل گرفت؛ نظامى که خودویژهى فرهنگ و تربیت پروسى حاکم بر جامعهى آن روز بود.
بنیامین از ۱۹۰۴ تا ۱۹۰۷ را در خوابگاه پرورشى «هاوبیندا» (Haubinda) بسر برد، جایى که رابطهاى برابرحقوق میان دانشآموز و معلم برقرار بود. در اینجا بود که وى با «گوستاو وینِکِن» (Gustav Wyneken)، معلم علوم تربیتى آشنا مىشود که تأثیرى ژرف و درازمدت بر بنیامین جوان مىگذارد. همین فرد مشوق بنیامین در فعالیتهاى آتىاش با جنبش جوانان مىشود. میان سالهاى ۱۹۱۲ تا ۱۹۱۴ بنیامین بعنوان هوادار «گوستاو وینِکِن» خواستار یک اصلاحات گستردهى در عرصهى آموزش و پرورش مىشود و در ارتباط با جنبش اصلاح مدارس با نشریهى «Anfang» (”آغاز”) شروع به همکارى مىکند. ولى وى پیش از آن نخستین اشعار و مقالات خود را در همین نشریه انتشار داده بود. در همین زمان بنیامین به ابتکار خود محل تجمع و بحث و گفتگویى را بنام «Sprechsaal» را بنا مىنهد.
وى در سال ۱۹۱۲ با اخذ دیپلم با انتظارى بسیار بالا وارد دانشگاه فرایبورگ شد و در رشتهى فلسفه و زبان و ادبیات آغاز به تحصیل کرد. و وقتى در سال ۱۹۱۳ در یک جشن «جوانان آزاد آلمان» شرکت جست، در نوشتهاى زیر عنوان «سکوت جوانى» آزردگى خود را از احساسات ناسیونالیستى و منش نظامىگرایى گروههاى مختلف جوانان به تحریر درآورد. بنیامین در سال ۱۹۱۴ سرخورده از انتظارات در نامهاى به دوست خود مىنویسد: ”از قرار معلوم دانشگاه محل تحصیل نیست.” هنگامى که در معلم علوم تربیتى «وینکن» شور و اشتیاق به جنگ را دریافت، رابطهاش را با او و نشریهى «Anfang» براى همیشه قطع کرد و به اجتماع بحث و گفتگو نیز خاتمه داد.
بنیامین در سال ۱۹۱۵ با «گرسهوم شولِم» (Gershom Scholem) آشنا مىشود که دوستى میان این دو تا آخر عمر پایدار مىماند. وى تحصیلات خود را به مونیخ انتقال مىدهد و در عرصهى فلسفه از جمله با پدیدارشناس «موریتس گایگر» و با شاعر آلمانى «راینر ماریا ریلکه» آشنا مىشود. در همین زمان کتاب کودکان خود بنام «رنگینکمان» را مىنویسد که سرشار است از رنگ و شکلهاى تخیلى. وى پس از کار روى آثارى همانند «نمایش مرثیه و تراژدى»، «اهمیت زبان در مرثیه و تراژدى»، زمینههاى کار بزرگترى بنام «در بارهى زبان به خودىخود و زبان انسان» را فراهم مىآورد. اثر «نیکبختى انسان باستان» نیز ثمرهى همین دوره است.
حال علاقه به سفر سالهاست که در بنیامین جان گرفته است: در سفر ایتالیا، شهرهاى میلان، ورونا، ویچنزا، ونیز وى را شیفتهى خود ساختهاند و سفر فرانسه بازتابى ادبى در یادداشتهاى روزانهاش مىیابند.
بنیامین در سال ۱۹۱۷ با «دورا پولاک» (Dora Pollak) ازدواج کرد، زنى که وى را از دوران تحصیل در برلین و جنبش دانشجویى مىشناخت. و در همین زمان به ترجمهى اثر نویسندهى فرانسوى «شارل بودلر» پرداخت، بنام «تابلوى پاریسى».
والتر بنیامین رسالهى دکتراى خود را در سال ۱۹۱۸ با موضوع «مفهوم سنجش هنر در رمانتیسیسم آلمان» نگاشت و در همین سال صاحب فرزندى پسر از همسرش«دورا» شد بنام «اشتفان رافائل». پس از دریافت دکترا در سال ۱۹۱۹ طرح فوقدکتراى خود را ریخت و در همین سال با فیلسوف آلمانى «ارنست بلوخ» (۱۸۸۵ – ۱۹۷۷) آشنا شد که از اندیشمندان مارکسیست بود.
در دورهى ۱۲ سالهى جمهورى وایمار (۱۹۱۹ – ۱۹۳۳) والتر بنیامین در صحنهى ادبى آلمان جایگاه روشنفکرى را به خود اختصاص داد که در زمینههاى مقاله و جستارنویسى و نقد کتاب قلم مىزد. اگر پایان این دوره را نقطهى عطفى سیاسى در زندگى او بدانیم، آنگاه سالهاى ۱۹۲۴/۱۹۲۵ آغاز این مرحلهى سیاسى است: در این زمان بنیامین خود را از فعالیت دانشگاهى کنار کشید و بیشتر به عنوان یک نویسندهى آزاد فعال شد، بطوریکه مجبور گشت بطور منظم و سریع براى بازار ادبى تولید کند. این وضعیت وى ناشى از دو عامل بود: یکى رد رسالهى فوقدکتراى وى و دیگرى بحران و تورم اقتصادى ویرانگر در آلمان. از یکسو نافرجامى بنیامین در پذیرش رسالهى فوقدکترا راه شغل دانشگاهى را بر روى وى بست و از دیگر سو، تورم اقتصادى ثروت پدرى را نیست و نابود کرد، بطوریکه پدر به هنگام مرگ در سال ۱۹۲۶ دارایى ناچیزى از خود برجاى نهاد.
کار نویسندگى بنیامین عرصههاى گوناگونى را در بر مىگیرد و او رسانهها و شکلهاى متفاوتى را مىآزماید. وى در روزنامههاى متعدد و ویژهنامههاى ادبى و در فرستندههاى رادیویى شمار زیادى مقاله و نقد ادبى مىنویسد و پشت میکروفون مىخواند که هر یک از این قطعاتِ هر چند کوچک، گوشهاى از نظریههاى بنیادین وى را طرح مىکنند. او به جاى انتشار نظریههایش در مجلههاى تخصصى، با استفادهى خلاق از این رسانههاى پراکنده، فلسفهى خود را در همین آثار کوچک بازتاب مىدهد. در گاهشمارى آثار و قطعات وى که در پایان مجموعهى آثارش آمده است، تنها در فاصلهى زمانى ۱۹۲۶ تا ۱۹۳۳ حدود ۲۲۰ عنوان قطعهى انتشار یافته را مىیابیم. وى در این آثار بعنوان یک سنجشگر ادبى و یا کارشناس زیبایىشناسى ادبى جلوهگر نیست، بلکه وى کتابهاى عرصههاى گوناگون علوم انسانى را چنان به نقد و سنجش مىکشد که از این نقد وى یک جستار طولانى پدید مىآید که در آن نظریهها و فلسفهى وى را مىتوان یافت. با رد تقاضاى فوقدکترا کار بر روى آثار فرانتس کافکا به یک کار ابدى در زندگى بنیامین بدل مىشود.
قدرتگیرى نازىها در آلمان در سال ۱۹۳۳ باعث مهاجرت بسیارى روشنفکران از جمله بنیامین از آلمان شد. با مهاجرت به فرانسه وى تا آخر عمر خود دیگر پایش به خاک آلمان نرسید. در عین تنگدستى مالى در فرانسه، بطوریکه حتا توان مالى اجارهى یک آپارتمان را نداشت، بنیامین با خستگىناپذیرى شگفتانگیزى به کار ادبى خود ادامه داد. وى که از همسر خود «دورا» پیش از اینها جدا شده بود، در فرانسه و ایتالیا و دانمارک با دوستان دیرین خود همانند دروکهایمر، آدورنو و برشت ملاقات مىکند.
با ادامهى مهاجرت دیگران به آمریکا بنیامین نیز مىکوشد به دوستان ادیب و فیلسوف خود بپیوندد. دولت ناسیونال سوسیالیسم آلمان در سال ۱۹۳۹ از وى سلب تابعیت کرده و شهروندى آلمانى را از وى مىگیرد. و او در حالیکه امید مهاجرت به آمریکا حتا یک لحظه از ذهناش زدوده نمىشود، براى تأمین زندگى روزمرهى خود مجبور مىشود کتابهایش، حتا آن نسخههایى که براى نقد و بررسى دریافت کرده بود را به فروش برساند. و حتا به فکر آن مىافتد اثر نقاشى از پل کِلِه (Klee) بنام Angelus Novus را که در تعلق خود داشت را بفروشد. انعقاد قرارداد عدم تعرض میان آلمان و اتحاد شوروى وى را به نگارش تزهاى «دربارهى مفهوم تاریخ» برمىانگیزد.
با آغاز جنگ جهانى دوم محل زندگى بنیامین در فرانسه به محاصرهى ارتش نازى درآمد. وى از این محاصره جان سالم بدربرد و به پاریس گریخت، بطوریکه از یک محاصرهى دیگر نیز موفق به گریز شد.
در سال ۱۹۴۰ همسر سابق بنیامین، «دورا» مىکوشد وى را متقاعد به مهاجرت به لندن کند. در این سال بنیامین تقاضاى روادید براى ایالات متحدهى آمریکا مىکند. در این میان تلاش وى براى فرار به سوئیس، بدلیل پیشروى ارتش آلمان نافرجام مىماند و بنیامین به ناگزیر نخست به «لورده» و سپس «مارسى» مىگریزد، جایى که براى دریافت روادید اسپانیا تلاش مىورزد. با کوشش پیگیر «تئودور آدورنو» ویزاى بنیامین براى آمریکا مهیا مىشود، ولى مشکل اینجا بود که او را از فرانسه ممنوعالخروج کرده بودند. و همین امر در مرز اسپانیا براى وى دردسر آفرید.
بنیامین پاى پیاده وارد شهرک مرزى «پورت بو» مىشود. مرزبانان اسپانیایى بدلیل نداشتن اجازهى خروج از فرانسه، از ورود وى به خاک اسپانیا براى یک ویزاى ترانزیت ممانعت مىکنند، ولى آنها، به احتمال بخاطر وضعیت وخیم سلامتىاش، به او اجازه مىدهند شب را در «پورت بو» سپرى کند. بنیامین وارد هتل «دو فرانسیا» مىشود. مىگویند، بسرعت پزشکى را بر بالین بنیامین فراخواندند، زیرا مدتها بود که از بیمارى شدید قلبى رنج مىبرد. تا آنجا که مىتوان این رویداد را بازسازى کرد، در آن شب بنیامین با زیادهگسارى مورفین به زندگى خود پایان مىدهد. نوشتجاتى که وى در کیف دستىاش به همراه داشت تا آنها را بهسلامت به آمریکا برساند، ناپدید شدند.
اندیشهى بنیامین معطوف به جوانب مشخص زندگى و تاریخ بودند، بطوریکه این اندیشه با عزیمت از جزء، پدیدههاى بزرگ تاریخى را در بر مىگرفت. در پس این اندیشه یک فلسفهى تاریخ دیالکتیکى ماتریالیستى نهفته بود، زیرا که بنیامین از اواسط دههى بیست میلادى به نگرش مارکسیستى روى آورد.
ولى نزد بنیامین خاستگاه یهودى وى در فهم مفهوم فرجامشناسیک (eschatological) و مسیحاباورى تاریخ مؤثر بود، بطوریکه این نگرش در آخرین آثارى که از خود برجاى گذارد، یعنى در «تزهایى دربارهى مفهوم تاریخ» به روشنى بازتاب مىیابند. براى بنیامین انگاشت سنتى از تاریخ، ساخته و پرداختهى طبقهى حاکمه است. تاریخ را به مثابهى رویدادهاى پىدرپى نگریستن، به معناى تاریخ پیروزمندان را نگاشتن است، زیرا که تنها کنش آنها بوده که فرصت تحقق یافته است. از نظر بنیامین، وظیفهى تاریخدان ”پیوستگى تاریخ را شکافتن” و در ”گذشتهها اخگر امید را شعلهور کردن” است؛ اخگرى که الهامبخش تلاشهاى طبقهى اجتماعى ستمدیده است. تاریخدان باید آرزوهاى تحققنیافتهى مردگان را زنده کند. در این رابطه بنیامین نیرویى مسیحایى و رستگارانه به عصر حاضر نسبت مىدهد: عصر حاضر مىتواند بازندگان تاریخ را از شکستشان نجات بخشد.”
در دورهى مهاجرت فرانسه وى بعنوان یکى از همکاران آزاد «انستیتوى پژوهشهاى اجتماعى» که جزو مکتب فرانکفورت محسوب مىشود، زیر نظر دو فیلسوف آلمانى آدورنو و هورکهایمر براى نشریهى این انستیتو مقالات و جستارهایى مىنوشت. بویژه تئودور آدورنو در نامهنگارىهایى که با بنیامین داشت، نظرات بنیامین دربارهى هنر و استهتیک وى را به سنجش کشید. این نامهنگارىها بعدها پس از جنگ توسط آدورنو انتشار یافتند.
در میان تمامى روشنفکران «جمهورى وایمار» آلمان (۱۹۱۹ – ۱۹۳۳) و دورهى مهاجرت، شادابى والتر بنیامین بیش از دیگران به قوت خود باقى است. اندیشهى رادیکال وى همچنان چالشگر است و تکانههاى فکرى وى تا به امروز بر گسترههاى فلسفه، نظریهى سیاسى، علوم رسانهاى و فرهنگى، تاریخ ادبیات و زیبایىشناسى اثرگذار ماندهاند.
در کتاب راهنمایى که اخیرا در آلمان پیرامون زندگى، آثار و اثرگذارىهاى والتر بنیامین در ۷۲۰ صفحهى قطع بزرگ انتشار یافته است، تحلیلهاى بیش از چهل پژوهشگر و استاد دانشگاه از چندین کشور پیرامون یکایک نوشتجات بنیامین را مىتوان یافت. مجموعهاى از تحلیلها که نتیجهى آخرین بحثها و پژوهشهاى دانشگاهى است.
پروفسور بورکهارد لیندنر (Burkhard Lindner)، متولد ۱۹۴۳، استاد در رشتهى تاریخ، زیبایىشناسى و رسانهها در دانشگاه گوتهى فرانکفورت گردآورنده این کتاب و از جمله نویسندگان برخى بخشهاى این کتاب پژوهشى است. این کتاب راهنما که در نوع خود بىنظیر است، اطلاعات دقیقى در مورد زندگى، تمامى شخصیتهایى که بنیامین با ایشان در ارتباط بوده، از ایشان تأثیر پذیرفته و یا بر اندیشهى ایشان اثرگذار بوده است و نیز فهرستى کامل از آثار و نوشتجات وى را در اختیار علاقمندان مىگذارد.
مشخصات کتاب:
Burkhard Lindner (Hrsg.): Benjamin Handbuch. Leben-Werk-Wirkung. Metzler Verlag, Stuttgart-Weimar 2006
منبع: دویچه وله فارسی