آنهنگام که تاریخ اقوام به تمامیت میرسد یا تمدنی دقایق احتضار خود را تجربه میکند، ادبیات مردمان از یک سو به ابتذال و سطحیت و بیمایگی و غریزهگرایی میگراید و از سوی دیگر اسیر اضطراب و عبثگرایی و یأس و پوچاندیشی و مرگگرایی بیمارگونه میشود. این قاعده در خصوص تمامی تمدنهای محتضر صدق میکند. زیرا به تعبیر “لئون تروتسکی”، “ادبیات هر قوم آئینة زندگی آن قوم است”.
در بیست سال گذشته و بیشتر، منتقدان و مورخان فرهنگی دربارهی اصطلاح «پستمدرنیسم» بحث کردهاند. بعضی آنها را صرفاً ادامه و بسط اندیشههای مدرنیستی میدانند و بعضی دیگر عقیده دارند که هنر پستمدرن با گسلی جدی از مدرنیسم کلاسیک جدا میشود؛ عدهای دیگر نیز ادبیات و فرهنگ گذشته را از منظر زمان حال و با چشمان پستمدرن مینگرند و با متون و مؤلفان به گونهای برخورد میکنند که گویی «از قبل» پست مدرن بودهاند. دیدگاه دیگری که معمار اصلی آن، فیلسوف و نظریهپرداز اجتماعی، یورگن هابرماس است ادعا میکند که طرح مدرنیت ـ که مشخصکنندهی ارزشهای فلسفی، اجتماعی و سیاسی خرد، برابری و عدالت است و از جنبش روشنگری نشأت گرفته است ـ هنوز تحقق نیافته و نباید کنار گذاشته شود.
نورمن میلر، رمان نویس سرشناس، جنجالى و آتشین قلمى که سایه او بیش از هر نویسنده دیگر هم نسلش بر ادبیات آمریکا سنگینى مى کرد چندى پیش در سن ۸۴ سالگى درگذشت و مرگ او به علت نارسایى کلیوى اعلام شد. میلر در سال ۱۹۴۸ با کتابى تحت عنوان «برهنه و مرده» که رمانى شبیه بیوگرافى در باره جنگ جهانى دوم بود به شهرت دست یافت و تا شش دهه بعد از انتشار این رمان کمتر از کانون توجه محافل ادبى و حتى سیاسى به دور بود. او بیش از ۳۰ اثر از جمله رمان، بیوگرافى و آثار غیرداستانى منتشر کرد و دوبار براى آثار« ارتش شب» (۱۹۶۸) - که همچنین جایزه ملى کتاب رادریافت کرد - و «آواز جلاد» (۱۹۷۹) موفق به دریافت جایزه معتبر پولیتزر شد. او همچنین چند فیلمنامه نوشت، فیلم کارگردانى کرد و خود درچندین فیلم کم بودجه به ایفاى نقش پرداخت و علاوه بر همه این فعالیت ها یکى از پایه گذاران نشریه هفتگى The village voice بود. میلر تا چند سال مهمان ثابت برنامه هاى گپ ها و گفت وگوهاى تلویزیونى بود که از این حضور به عنوان بهانه اى براى ابراز عقاید جنجالى خود استفاده مى کرد که البته واکنش هاى مثبت و گاه منفى بسیارى را براى او به همراه داشت. میلر متعلق به مکتب ادبى قدیم بود؛ مکتبى که رمان نویسى را عملى قهرمانانه تلقى مى کردند و رمان نویسان را کسانى که دست به آفرینش شخصیت هاى قهرمان پرورى مى زدند که وجودى متعالى داشتند.