جستارى موجز در،علل نفوذ و پراکنش فرهنگى ادبیات عامهپسند و عواقب خطرناک آن و مهجور ماندن ادبیات جدى در ایران وقتی فهرست کتابهاى پرفروش منتشر شد، و ادبیات عامهپسند بیش از نود و پنج درصد آن را به خود اختصاص داد، شمارى از اهل قلم در مصاحبههاى مختلف مطالبى را عنوان را کردهاند که تعجب بسیارى را برانگیخت. در یک جامعه مدنى همه باید حرفشان را بزنند، اما براى اینکه «مدنى بودن» به «مدرنیزاسیون» محدود نشود، اصلح آن است که حرفهایى که از تریبونهاى عمومى گفته مىشوند بر شالوده دانش و اطلاعات بنیان شوند. براى نمونه بعضىها گفتهاند که «ادبیات عامهپسند بدون حمایت دولت و بدون توجه به بحران اقتصادى و گرانى کتاب، فارغ از همه عوامل پیش مىرود و خوانندگان پرشمار خود را دارد.»
روز ۱۶ اکتبر مصادف است با ۸۰مین سالگرد تولد گونتر گراس، چهرهای که با خلاقیت پیگیر ادبی و پس از نوشتن دهها رمان، داستان، نمایشنامه و مقاله بیتردید بارزترین نویسنده آلمان به شمار میرود. او در میهن خود تنها نویسنده نیست، بلکه با مواضع سیاسی استوار و اصول اخلاقی بی شائبهاش یک تنه به قطب فرهنگی نیرومندی در جامعه بدل شده است. برخی عقیده دارند که از زمان توماس مان تا کنون هیچ نویسنده آلمانی در داخل و خارج از کشور نتوانسته به چنین نفوذ و اعتباری دست یابد. منتقدان گراس او را روشنفکری نا آرام و سرکش میدانند که یگانه رسالت خود را خردهگیری از نارساییها و نارواییهای اجتماعی میداند، و ستایشگرانش او را یک مصلح اجتماعی پی گیر و سرسخت میدانند، هرچند که مواعظ اخلاقی او دیر زمانی است که دیگر برد و خریدار زیادی ندارد. اما همه، دشمن و دوست، در این عقیده هم نظر هستند که او امروز خلاق ترین نویسنده آلمان است و در آثار بیشمار او جامعه معاصر به تصویر راستین خود دست یافته است.
نویسندگان بزرگ یا شوهرند یا عاشق. برخى نویسندگان فضیلت هاى موثر یک شوهر را به رخ مى کشند؛ قابل اعتماد بودن، معقول بودن، سخاوت، محجوبیت. نویسندگان دیگرى هستند که خصلت هاى یک عاشق را برمى تابند، یعنى خصلت هاى خوى زاد تا فضیلت اخلاقى را. پرواضح است زنان رفتارهایى چون دمدمى مزاجى، خودخواهى، غیرقابل اعتماد بودن و سنگدلى را در یک عاشق تاب مى آورند. در حالى که همین زنان هرگز وقوع احساسات تند شوهر را حتى در ازاى تهییج او هم برنمى تابند. همین طور خوانندگان با گیجى، وسواس، حقایق دردناک، دروغ ها و دستور زبان شلخته کنار مى آیند. اگر در عوض نویسنده بتواند طعم هیجانات ناب و حس یافت هاى ناباب را به آنها بچشاند و همین طور در زندگى چون هنر، شوهران و عاشقان هر دو ضرورت مى یابند. چقدر حیف است که آدم مجبور به انتخاب یکى از آن دو باشد.
در بیست سال گذشته و بیشتر، منتقدان و مورخان فرهنگی دربارهی اصطلاح «پستمدرنیسم» بحث کردهاند. بعضی آنها را صرفاً ادامه و بسط اندیشههای مدرنیستی میدانند و بعضی دیگر عقیده دارند که هنر پستمدرن با گسلی جدی از مدرنیسم کلاسیک جدا میشود؛ عدهای دیگر نیز ادبیات و فرهنگ گذشته را از منظر زمان حال و با چشمان پستمدرن مینگرند و با متون و مؤلفان به گونهای برخورد میکنند که گویی «از قبل» پست مدرن بودهاند. دیدگاه دیگری که معمار اصلی آن، فیلسوف و نظریهپرداز اجتماعی، یورگن هابرماس است ادعا میکند که طرح مدرنیت ـ که مشخصکنندهی ارزشهای فلسفی، اجتماعی و سیاسی خرد، برابری و عدالت است و از جنبش روشنگری نشأت گرفته است ـ هنوز تحقق نیافته و نباید کنار گذاشته شود.
آنهنگام که تاریخ اقوام به تمامیت میرسد یا تمدنی دقایق احتضار خود را تجربه میکند، ادبیات مردمان از یک سو به ابتذال و سطحیت و بیمایگی و غریزهگرایی میگراید و از سوی دیگر اسیر اضطراب و عبثگرایی و یأس و پوچاندیشی و مرگگرایی بیمارگونه میشود. این قاعده در خصوص تمامی تمدنهای محتضر صدق میکند. زیرا به تعبیر “لئون تروتسکی”، “ادبیات هر قوم آئینة زندگی آن قوم است”.
نورمن میلر، رمان نویس سرشناس، جنجالى و آتشین قلمى که سایه او بیش از هر نویسنده دیگر هم نسلش بر ادبیات آمریکا سنگینى مى کرد چندى پیش در سن ۸۴ سالگى درگذشت و مرگ او به علت نارسایى کلیوى اعلام شد. میلر در سال ۱۹۴۸ با کتابى تحت عنوان «برهنه و مرده» که رمانى شبیه بیوگرافى در باره جنگ جهانى دوم بود به شهرت دست یافت و تا شش دهه بعد از انتشار این رمان کمتر از کانون توجه محافل ادبى و حتى سیاسى به دور بود. او بیش از ۳۰ اثر از جمله رمان، بیوگرافى و آثار غیرداستانى منتشر کرد و دوبار براى آثار« ارتش شب» (۱۹۶۸) - که همچنین جایزه ملى کتاب رادریافت کرد - و «آواز جلاد» (۱۹۷۹) موفق به دریافت جایزه معتبر پولیتزر شد. او همچنین چند فیلمنامه نوشت، فیلم کارگردانى کرد و خود درچندین فیلم کم بودجه به ایفاى نقش پرداخت و علاوه بر همه این فعالیت ها یکى از پایه گذاران نشریه هفتگى The village voice بود. میلر تا چند سال مهمان ثابت برنامه هاى گپ ها و گفت وگوهاى تلویزیونى بود که از این حضور به عنوان بهانه اى براى ابراز عقاید جنجالى خود استفاده مى کرد که البته واکنش هاى مثبت و گاه منفى بسیارى را براى او به همراه داشت. میلر متعلق به مکتب ادبى قدیم بود؛ مکتبى که رمان نویسى را عملى قهرمانانه تلقى مى کردند و رمان نویسان را کسانى که دست به آفرینش شخصیت هاى قهرمان پرورى مى زدند که وجودى متعالى داشتند.