سنخشناسی وبر در بحث اقتدار و مشروعیت یکی از مباحث محوری جامعهشناسی سیاسی است که در نوع خود تحلیلی بدیع و قابل اعتنا در این زمینه بود. این تحلیل البته بهطور طبیعی با نقدها و تاییدهای زیادی نیز مواجه شد و بعدها شارحان وبر این مدل وی را برای تحلیل انقلاب اسلامی ایران نیز به کار بردند به هر حال آنچه بدیهی مینماید تقدم فهم و درک مدل تحلیلی وبر بر نقد و یا تأیید آن است. در ادامه مروری گذرا بر دیدگاه وبر در این زمینه خواهیم داشت.
ماکس وبر در آوریل ۱۸۶۴م در ایالت تورنیگ آلمان متولد شد. پدرش حقوقدان بود و به لذتهای دنیوی علاقه داشت. بااینحال مادرش زنی بافرهنگ و بهشدّت نگران مسائل فرهنگی و مذهبی ماکس بود و تا زمان مرگش رابطه فکری نزدیکی با او داشت. وبر در کودکی و نوجوانیاش، اغلب روشنفکران و مردان سیاست مهم زمانهاش مانند «دیتلهی»، «مومسن»، «زیبل»، «ترایچکه» و «کاب» را در پذیراییهای پدر و مادرش ملاقات میکرد. وی که از بنیانگذاران جامعهشناسی جدید محسوب میشود، مفاهیمی مانند، تفهم، تفرد پدیدههای جامعهشناختی و تاریخی و فراغت از ارزش را وارد علم جامعهشناسی کرد. روششناسی او از نوع تفهمی و خردگراست که با روششناسی پوزیتیویستی متفاوت است.
وبر در سالهای ۱۹۰۴ و ۱۹۰۵ یکی از آثار مشهورش را با عنوان «اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری» منتشر کرد. در این اثر، وبر برتری مذهب مادرش را در یک سطح دانشگاهی اعلام کرد. او هرچند خود فرد مذهبی نبود، بیشتر وقتش را به بررسی مذهب اختصاص داده بود. وبر بر اثر یک بیماری روانی حدود شش سال فعالیتهای علمی خود را متوقف کرد، بعد از سال ۱۹۰۴م توانایی کار کردن پیدا کرد و بعضی از آثار مهمش را تولید کرد. در این سالها، بررسیهایش را درباره دینهای جهانی برای مثال، چین، هند و یهودیت باستان در یک چشمانداز تاریخ جهانی منتشر کرد.
ماکس وبر در زمره اولین کسانی است که به منابع اقتدار و مبانی مشروعیت توجه کرد. او به سه نوع اقتدار یا سیادت مشروع اشاره کرده است: مشروعیت سنتی، مشروعیت قانونی ــ عقلانی و مشروعیت فرهی. در مشروعیت سنتی توجیه اقتدار بر مبنای آداب و سنتهای گذشته، در مشروعیت فرهی (کاریزماتیک؛ یعنی نفوذ در قلوب) ویژگیهای استثنایی رهبر و در مشروعیت قانونی و عقلانی، مقررات دیوانسالاری و قوانین رسمی این نیاز را تأمین میکند.
اگر حکمرانان نتوانند تسلط خود را به یکی از سه طریق یادشده توجیه کنند، وسایل نابودیشان فراهم شده و در صورت تداوم مشروعیت نداشتن ممکن است سرنگون شوند و نوع اقتدار عوض شود.
براساس آنچه وبر بیان کرده مشروعیت سنتی ممکن است وراثتی باشد؛ مانند مشروعیت سلطنت در یک خانوادۀ معین و ممکن است آداب و رسوم قبیله باشد؛ مثل آنچه در بین عشایر مرسوم است که بزرگ قبیله حاکم قبیله باشد.
مشروعیت فرهی ناشی از استعدادها و قابلیتهای فرد است که قضاوت عمومی جامعه بر این قرار میگیرد که کاریزما (کسی که محبوب مردم شده است) حق اقتدار و اعمال حاکمیت دارد.
مشروعیت عقلانی، قانونی ناشی از پیشرفت جامعۀ مدنی است که با سازوکارهای انتخاباتی و آرای اکثریت تحقق مییابد.
وبر جامعهشناسی است که برای اولینبار مفهوم کنش اجتماعی را مطرح و آن را به چهار دسته تقسیم کرد. وی چون درصدد ارائه تفسیرى روشن از عقلگرایىکنش اجتماعى در تمدن اروپایى بود، عقلانیت جدید را از میان این چهار نوع کنش اجتماعى مورد بازشناسى قرار داد:
۱ـ کنش عقلانى معطوف به هدف؛ ۲ـ کنش عقلانى ارزشى؛ ۳ـ کنش عاطفى؛ ۴ـ کنش سنتى.
در نوع اول خود کنش اجتماعى هدف نیست، بلکه به شکل عقلایى ابزارى براى وصول به مجموعهاى از اهداف شخصى فرد مدّنظر است؛ بنابراین هدف بیرون از کنش عقلانى قرار دارد و فرد از طریق سنجش و پیشبینى عقلایى هدف، ابزار و شرایط منطقى تحقق اهداف، کنش اجتماعى خود را تنظیم مىنماید. عقلانیت ارزشى، نوعی باور آگاهانه به ارزشهاى اخلاقى، زیبایىشناختى، مذهبى و… است. این نوع از عقلانیت معطوف به توفیق بیرونى نیست و فقط به خاطر خودش پدید آمده است. به عبارت دیگر معنادار بودن کنش عقلانى ارزشى به دلیل اهداف و توفیقات بیرونى نیست، بلکه معنا در خودش نهفته است. مانند: کنش ایثارگرى، بخشندگى و انساندوستى.
کنش عاطفى ناشى از تمایلات خاص و وضعیتهاى احساسى است که اگر این رفتار به شکل آگاهانه کنترل شود، جنبه عقلایى پیدا مىکند؛ ازاینرو این نوع کنش عقلایى شخصى است. کنش سنتى جنبه تقلیدى و روزمرهگى دارد و از طریق گرایش به سنت و عادات رایج حاصل مىشود.
وبر با مرزبندى بین کنش عقلانى و غیرعقلانى بر این عقیده است که هریک از این سه کنش اجتماعى، ممکن است در طرف عقلانیت مرز یا در طرف دیگر آن قرار گیرد و به این دلیل است که شأن عقلانى و غیرعقلانى پیدا مىکنند؛ بر این اساس عقلانیت هر سه این کنشها از نوع عقلانیت معطوف به هدف نخواهد بود.
بدینترتیب ماکس وبر یکی از جامعهشناسان جدید است که با آوردن مفاهیم جدیدی مانند کنش اجتماعی و تقسیمبندی کلاسه شدهای از انواع مشروعیت به سهم خود به علم جامعهشناسی کمک کرد. قبل از او، جامعهشناسانی دیگر در باب مشروعیت و اقتدار نظریهپردازی کرده بودند، اما تقسیمبندی او از این مفاهیم و اقبال جامعهشناسان دیگر، باعث شهرت جهانی وی شد. بهگونهایکه امروزه بسیاری از پژوهشگران درصددند تا تحلیل جوامع سیاسی و بازشناسی آن را بر مبنای فرمول مشروعیت ماکس وبر انجام دهند. اما واقعیت آن است که همه تحولات و رفتارهای سیاسی را نمیتوان بر مبنای این فرمول ارزیابی کرد. چه بسا بهکارگیری آن برای تحلیل و توصیف ساختار سیاسی و اجتماعی جوامع در بیشتر موارد نه تنها حقیقت موجود این جوامع را آشکار نمیسازد، بلکه نتیجهای انحرافی حاصل میشود و این باعث گمراهی طالبان اندیشه و اندیشهورزی خواهد شد.
منبع: ماهنامه زمانه مرداد ۱۳۹۰