سولومون بلو که بعد ها خود را سال بلو نامید ( تولد۱۰جون ۱۹۱۵- مرگ ۵ اپریل۲۰۰۵) از تحسین بر انگیزترین نویسندگان کانادایی تبار آمریکا بوده است. اوبرنده ی جایزه ی نوبل در سال ۱۹۷۶ و همچنین برنده ی مدال ملی هنر در سال ۱۹۸۸ گردیده. بلو خوب می دانست برای نوشتن رمان، باید به ردپای انزوا، معنویت گسسته و تواناییهای نهفتهی انسان رجوع کند. بلو از شهر محل سکونتش، شیکاگو برای نوشتن الهام می گرفت و ماجراهای زیادی را از آنجا می ساخت. آثارش بیانگر ترکیبی از فرهنگ بالا دست و پایین دست بود و شخصیتهای ماجرا هایش ترکیبی نیرومند از متفکرانی ایده پرداز و اعتقادات مردمان باهوش خیابان ها بودند. هنگامی که در پاریس مستقر بود بهترین اثرش به نام “ داستان های اوگی مارچ “ را نگاشت. (۱۹۵۳)
به طور کلی غالب متفکران و نظریهپردازان قرن هیجدهم و بسیاری از متفکران و نظریهپردازان نیمه اول قرن نوزدهم، عقل و عقلانیت و علم و تکنولوژی را بسیار ستایش کردند و آن را کلید حل تمامی مشکلات دانستند؛ آنان در مقابل هر مشکلی راهحل براندازی جهل به وسیله آموزش را مطرح کردند و نوعی آرمان شهر را پیشبینی کردند که در آن همه در پناه عقل و با دوری از احساسات که مایه تعصب و تعارض است، به رضایت و آرامش و تعادل دست خواهند یافت. حتی کسی مثل استیوارت میل که به اعتدال مشهور بود، عقل را در برابر احساسات قرار میداد، و چنان استدلال میکرد که گوئی هر خیری از عقل و هر شری از احساس برمیخیزد. (میل، ۱۳۶۵) اما علیرغم ارزش و اثرگذاری بسیار عقل و علم در حل بنیادی مشکلات بشر، اولاً به هر حال توانائی تغییر محدود بود، ثانیاً در دراز مدت اثر میکرد. به همین دلیل بود که کوتاه زمانی پس از عصر خرد، تردید در نظریههای روشنگری و لیبرالیسم که پشتوانههای نظری آن وضعیت محسوب میشدند، آغاز شد. زیرا علیرغم تحولات بسیار مهم و مفید ناشی از به کار بردن عقل و علم، نه فقط وعدههای بزرگی که در مورد صلح و پیشرفت داده شده بود، تحقق نیافت، بلکه توسعه بورژوازی و اوجگیری کار سرمایهداری صنعتی جوامع بزرگ غرب را به شدت بحرانزده کرد. از یک دیدگاه، تجدد قرن نوزدهم به تدریج با کاهش یافتن اعتماد و اطمینانِ تعدادی از متفکران اجتماعی نسبت به بعضی مفاهیمی همراه شد که مورد اطمینان و یقین بزرگان آغاز عصر مدرن بود.
نظریه شناخت با مسایلی در مورد انگارها سروکار دارد با منشا آنها،طریقی که هستی را منعکس می سازند،به شیوه ای که سنجیده می شوند،رشد وتکامل می یابند، و نقش آنها در حیات اجتماعی..فورت به نقش ایده ها در حیات اجتماعی می پردازد.فورت به این امر که چگونه آگاهی انسان در عمل به وجود آمده و تکامل می یابد توجه خاصی مبذول می دارد.وی درکتاب خود این فرآیند را از مرحله بازتاب شرطی ساده که طریق اساسی ایجاد ارتباط فعال ارگانیسم های حیوانی باجهان خارج آنهاست تا تکامل دانش و آزادی بشری ردیابی می کند.از نظر فورت شناخت در دو مرحله کسب می گردد: مرحله شناخت حسی و مرحله شناخت منطقی...این دو مرحله با یکدیگر وحدت دارند، آنها بازتاب جهان مادی واحدی هستند و از شالوده مشترکی،یعنی فعالیت عملی انسانها،برخودارند؛و از نظر فیزیولوژیکی نیز آنها از طریق دستگاه عصبی با یکدیگر پیوند می یابند.
اگر ما شعر را شاهد بگیریم و بر این باور باشیم که فقط شعر است که دروغ نمی گوید(چون ازژرفای جان بر می خیزد و فرصت ندارد تا از گذر گاه های دروغ عبورکند)، بانگاهی به شناسنامه ی پنجاه ساله ی شعر نادرپور به این نتیجه می رسیم که وی دست کم در۹۰ در صد شعر هایش با نهایت دردمندی، باری از شوربختی وتیره روزی و زندگی نادلخواه را به دوش می کشیده و با اینکه مرگ راهمزاد جاودانه ی خود می دیده، بازهم آن را از بُن جان آرزومی کرده است.
مقاله زیر، ترجمه فارسی سخنرانی کارل رایموند پوپر فیلسوف اتریشی تبار انگلیسی است که در سال ۱۹۶۱ از فرستنده رادیویی بایرن آلمان و در چارچوب مجموعه سخنرانی هایی تحت عنوان «معنای تاریخ». پخش شده است. این سخنرانی بعدها در کتابی تحت عنوان «معنای تاریخ» که ناشر آن لئونارد راینیش بود منتشر گردید. ترجمه فارسی، برپایه متنی صورت گرفته که در کتاب «در جستجوی دنیایی بهتر» اثر کارل ر. پوپر درج شده است. در بخش توضیحات پایانی، افزون بر پانوشت های پوپر، از طرف مترجم نیز توضیحاتی درون قلاب اضافه شده است.
من زبانشناس و اینحرفها نیستم ولی وقتی آدم کاری میکند که الزاما نیازمند آگاهی از فلان یا بهمان مقوله است نمیتواند خودش را از آن کنار بکشد. زبانشناسی یک علم است و علم را جز از طریق پرداختن مستقیم به آن نمیشود آموخت اما شاعری امری شهودیست و چون آموختنی نیست در چارچوبهای عبوس علم احساسِ نفستنگی میکند. با اینهمه سر و کار شعر با زبان است که ناگزیر باید آموخت و اگر شاعر از آموختن آن بگریزد امر شاعریاش مختل میشود و در آن به توفیق دست پیدا نمیکند. صرف فارسی زبان بودن برای شعر فارسی سرودن کافی نیست. برای این کار باید فرض کنید که اصلا فارسی نمیدانید و از نو به کشف آن برخیزید.
پیش از آن که افکار تجدد خواهانه و آزادی طلب بر علیه استبداد قاجاری و جامعهء قرون وسطایی ایران در شعر فارسی تبلور یابد، زمینه های فکری اندیشه های جدید که متأثر از انقلاب صنعتی و تحولات جامعهء اروپا و به خصوص انقلاب کبیر فرانسه بود ، ابتدا به وسیلهء نویسندگان و متفکران و روشنفکرانی چون میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا ملکم خان ، جلال الدین میرزا قاجار، میرزا یوسف مستشار الدوله ، میرزا جعفر قراچه داغی، طالبوف تبریزی، زین العابدین مراغه ای، میرزا آقاخان کرمانی ، میر زا آقا تبریزی و دیگران ـ که افکار خود را در رسالات و مقالات متعدد و به شکل های گوناگون عرضه می کردند ـ به وجود آمد.