فلسفۀ امانوئل کانت (۱۷۲۴–۱۸۰۴) را میتوان به دو شاخهٔ اصلی تقسیم کرد. شاخۀ نخست، فلسفۀ نظری اوست که متافیزیک را نیز دربر میگیرد و بر درک عقلانی از مفهوم طبیعت مبتنی است. شاخۀ دوم، فلسفۀ عملی اوست که اخلاق و فلسفۀ سیاسی را شامل میشود و بر مفهوم آزادی استوار است. هر دوی این شاخهها در تاریخ subsequent (پسین) فلسفه تأثیر شگرفی داشتهاند.
اولین سنگ بنای شخصیت گاندی را مذهبی بنا نهاد که او از نیاکانش به ارث برده بود. او به رسم آئین هندو بودایی، گوشت و زن و شراب را بر خود حرام کرد تا مبادا اسیر جاذبه های زندگی شود. احترام به توازن و نظم طبیعت، نوعی مبارزه منفی را در وی پرورد که او با سکوت و روزه های پیاپی آنرا نشان می داد. ازدواج زود رس او و مرگ پدرش در زمانی که گاندی در بستر زناشویی بود باعث شد که او بیکباره دل از زن بکند و تجرد اختیار کند. این ضربه سخت باعث شد که او همیشه در پی لذتهای معنوی که حتی بیشتر اوقات انتزاعی می نمودند، برود. او در بر خورد با غرب دو نوع نگاه را تجربه کرده است. نگاه اول او بدلیل جوانی و ناپختگی، یکسره مبتنی بر تقلید و تجمل است و نمی تواند در برابر تفاوتهای غرب نسبت به جامعه اش نگاه تحلیلی داشته باشد. جاذبه های غرب در این دوران او را شیفته میکند و حتی رفتار و کردار گاندی را نیز تغییر می دهد. اما هنگامی که به بلوغ فکری می رسد و مطالعاتش در زمینه های ادیان و فرهنگ شرق آغاز می شود، از قالب یک انسان معمولی خارج و به یک تئوریسن زندگی انسانی تبدیل می شود که می تواند برای وجوه مختلف زندگی حرفهای تازه ای داشته باشد.
چرا تلاشهای روشنفکری در ایران، با توجه به وقت و هزینه زیادی که روشنفکران و تحلیلگران بابت آن می پردازند، کمترین انتظارات را نیز بر نمی آورد و با وجود ورود مفاهیم زیادی در فرهنگ روشنفکری ایران و باز تعریف آن توسط روشنفکران، ما تقریبا هیچ بازخوردی از این تلاشها را در سطح جامعه نمی بینیم. همین دغدغه باعث شده است سوژه تحقیقم را همین چرایی بایر بودن زمین روشنفکری ایران قرار دهم که با وجود بارش زیاد، کمتر گیاهی درونش می روید.
هدف از انتخاب این عنوان برای این یادداشت، گریزیست به مفهوم فاعلی «روشنفکر» و دنیایی که روشنفکری از آنجا شکل می گیرد. این انتخاب از آن رو صورت می گیرد که با وجود آشنایی ایرانیان با فلسفه ی یونان قدیم و تاثیر آن برتدوین فلسفه ی اسلامی و همچنین اثر جنگهای صلیبی که باعث آشنایی مردمانی از شرق درباره ی شیوه ی زیست جهان غرب شد، می توان ادعا کرد که مهمترین تاثیر غرب بر ایران از جانب مدرنیته بوده است.
به یقین، زبان مهمترین، جامعترین و بدیهی ترین عنصر عقلانی ارتباط است. عقلانی، بدان دلیل که قابل «چرا» یی می باشد و به پرسشهای پیرامون آن با همان عنصر می توان پاسخ داد. عناصر پایه گذار رسانه های عقلانی، همه گیر، شفاف و قابل توضیح اند، بطوریکه در مفروضات ارتباط ، به عنوان «امر بدیهی» محسوب می شوند. این نوشتار علاقه مند است «زمینه اجتماعی» زبان گفتگو را بررسی کند و چگونگی قابل درک و معنی شدن زبان را دریابد.
وضعیّت گذار محصول منطقی مفهومی به نام مدرنیته است و دورنمای تئوریک مفاهیم مدرن باعث می شود که فضای ما قبل آن یا وضعیّت انتقال به آن ایجاد شود. به همین سبب مفهوم دوره ی گذار خیلی پیش تر از آنکه خود بنیاد و خود تعریف باشد، دارای معانی چند سویه ایست که خود را در تقابل با مفاهیم دیگر همچون سنّت، نقد سنت، گزاره های مدرنیته و خود مدرنیته تعریف می کند. به همین سبب نیاز داریم تا مبدا و مقصد ایجاد کننده ی این وضعیِّت را درک کنیم تا بتوانیم میان فضای دوران گذار و ابزار رهنمونی آن به جامعه ی دموکراتیک نسبتی مفید برقرار کنیم.