بحث از نیهیلیسم و یا نیست انگاری در این دوره و از جانب کسانی که در این دهههای محاط شده و نیز در فضای اعتقادی و مکتبهای غیر روشن اخلاقی و شناختی زیست و رشد مییابند کار آسانی نیست. چرا که زیست در فضا، فرد را در شرایط غالب آن فضا هضم خواهد کرد و اگر قصد فهمی همه جانبه و کلی از چنین فضایی که خود به مثابه جزئی از آن است را داشته باشد کاری سخت و پیچیده است. چون فرد به عنوان یک جزء هر گونه که دست به نقد و توصیف بزند باز شامل همین سیستم خواهد بود و خروج از آن شاید تا حدی امکان پذیر نباشد.
تسلط بر طبیعت در واقع بنیان اصلى نهیلیسم در اندیشه مدرن است. طبیعت پس از دوران یونانى، تبدیل به حیطه سلطه مى گردد و به تدریج طبیعت بعد اصلى و اساسى خود را از دست مى دهد. در اینجا بحث بر سر این است که چه واقعه اى رخ مى دهد که منجر به تسلط بر طبیعت مى گردد و ارتباط آن چیز با نهیلیسم چگونه است؟