بى تردید، طبیعت از عوامل مهم تمدن ساز است. در طول تاریخ، اکثر تمدن هاى کهن در کنار رودها و ساحل دریاها شکل گرفته و حتى بالیده و ماندگار شده اند. به همین دلیل، طبیعت در تمدن هاى ماندگار سابقه دارد. زایش طبیعت، خواه ناخواه در حافظه جمعى و وجدان گروهى هر قوم و ملتى و در هنرنمایى هاى هر هنرمندى تأثیر مى گذارد. ایرانیان از دیرباز آمدن بهار را جشن گرفته اند. نقاشان و نگارگران زیبایى هاى طبیعت را به تصویر کشیده اند و شاعران از سرسبزى طبیعت در بهار سخن گفته اند. آیین نوزایى طبیعت و آمدن بهار، در فرهنگ ایرانى پیشینه اى دیرینه دارد و آیین هاى نوروزى به داستان هاى اساطیرى و به ویژه داستان آفرینش جهان، جشن اهورامزدا و به تخت نشستن جمشید در نخستین روز فصل بهار برمى گردد.
نوروز سنت کهن ایرانی به باور بسیاری از کارشناسان یکی از بزرگترین میراثهای معنوی بشر است. برخی مانند محمد میرشکرایی، رییس پژوهشکدهی مردمشناسی، دلیل ثبتنشدن آن در سومین فهرست میراث ناملموس بشری در یونسکو را بزرگی ابعاد آن میدانند؛ بهایندلیل که یونسکو سازمان علمی و فرهنگی ملل متحد تاکنون با پروندهای به این گستردگی برخورد نکردهبود و چهگونگی داوری و ارایهی نظر دربارهی آنرا نمیشناخت. ویژگی پروندهای که به نمایندگی ایران از سوی ده کشور آسیایی ارایهشد، نشان از پیوستگی برگزاری نوروز در هر ده کشور، در طی قرنها دارد. تاجیکستان، افغانستان، ترکیه، قرقیزستان، قزاقستان، پاکستان، هند، آذربایجان، ایران و ترکمنستان ده کشوری هستند که هریک با آیینهایی هنوز نوروز را زنده نگهداشتهاند. شاید این آیینها در هر سرزمینی رنگی داشته باشد، اما همگی بوی نوروز میدهد و از آمدن بهاری دیگر سخن میگوید.