مهدی اخوان ثالث که غالبا از او به عنوان یکی از ۵ شاعر بزرگ معاصر یاد میشود متولد سال ۱۳۰۷ در مشهد است.اخوان ثالث تحصیلات خود را تا دوره متوسطه در مشهد ادامه میدهد و در سال ۱۳۲۶ در دوره کارآموزی در رشته آهنگری را تمام میکند. اخوان پیش از انقلاب چند بار به جرم سیاسی زندانی شد. او پس از آزادی از دومین حبس خود در سال ۱۳۳۶ به کار در رادیو مشغول شد. او در سال ۱۳۵۶ هم مدتی مشغول به تدریس در دانشگاه تهران بود. اخوان ثالث در سال ۱۳۶۰ بدون حقوق و با محرومیت از تمام مشاغل دولتی بازنشسته شد. او در سال ۱۳۶۹ به دعوت خانه فرهنگ آلمان برای برگزاری شب شعری از تاریخ ۴ تا ۷ آوریل برای نخستینبار به خارج رفت و سرانجام چند ماهی پس از بازگشت از سفر در چهارم شهریور ماه همان سال درگذشت. او را در توس در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپردند.
رابطه سمبل – نماد – با ناخودآگاه در شعر اخوان به خصوص دارای اهمیت است. سمبل ریشه در ناخودآگاه آدمی دارد و سمبلیک کلام را به شعر سرودن به ناگزیر ما را به ناخودآگاهمان یا در واقع اسطورههای جمعیمان رهنمون میکند. اکنون شاید بهتر بتوان دریافت که چرا اخوان را شاعر شکست و امید(۱) خواندهاند. زیرا در ناخودآگاه اسطورهایمان همواره نبردی دایمی میان خوب و بد – خیر و شر – بود – که با خود به ناگزیر شکست و امید را به همراه میآورده است، این موضوع در ضمن اعتقاد اخوان را به تاریخ ادواری تایید میکند. اخوان به تاریخ ادواری و تکرار مکرر و مسلسلوار امید و شکست و باز امید و شکست باور داشت و این تسلسل بارها و بارها در اخوان تکرار میشود. اما این مساله باعث آن نمیشود که اخوان در بند اسطورههای کهن ایرانی که در ناخودآگاه کلمه وجود دارد، اسیر بماند زیرا که او در همان حال به نگاه تاریخی و بازتاب تاریخ در شعر خود وفادار میماند و این ویژگی متمایز اخوان است، به همین خاطر شعر زمستان که در ظاهر – و هم در باطن – وصف یک امر ساده در طبیعت است با قدرت فشرده تلخی روح تیره آن روزگار بعد از ۲۸مرداد را انتقال میدهد.
سوینبرن (R.Ch Swinburne)، شاعر معروف انگلیسی (۱۸۳۷-۱۹۰۹)، شعری دارد با عنوان «باغ پروسرپاین»(۱) که اثری معروف است و درباره آن بحثها شده است، از آن جمله است نقد ت. اس. الیوت (T. S. Eliot) و الیور التن (Oliver Elton). پروسرپاین(۲) در اساطیر رومی نام دختر زئوس (ژوپیتر) و دمتر (سیریز) ربهالنوع کشاورزی است که هادس (پلوتو) ربالنوع حاکم بردنیای زیر زمین، او را میرباید و با خود به زیر زمین میبرد و همسر خود میگرداند؛ اما دمتر دختر را باز میگرداند و سرانجام توافق میکنند که فصل بهار و تابستان دختر بر روی زمین و پاییز و زمستان را در زیر زمین به سر برد که کنایهای است از هنگام شکوفایی و باروری زمین و دوره بیحاصلی آن.