اگرچه سال های بسیاری از درگذشت حسن تقی زاده گذشته، اما در فضای سیاسی و روشنفکری هنوز نقل ها، گفته ها و قضاوت های بسیاری درباره او بر سر زبان هاست بنابراین می توان گفت تقی زاده برای خود یک تاریخ است. از مشروطه تا مجلس سنا و از تبریز و تهران تا برلین و لندن. او در عمر ۹۲ ساله خود هم در رویدادهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بسیاری دخالت مستقیم و غیرمستقیم داشت و هم در فعالیتش ادوار مختلفی را از سر گذراند و هر دوره بنا بر حسب افکار و احوالش میل به سمتی می کرد و دست به فعالیتی زد. به گونه ای که می توان از چهار تقی زاده سخن گفت و نوشت: تقی زاده آرمان گرا با سری پرشور و زبانی آتشین، تقی زاده میانه رو و عاقل، تقی زاده محقق و پژوهشگر و سرانجام تقی زاده در مقام سیاستمدار کهنه کار. جوانی دوره آرمان گرایی او بود. در میانسالی به اعتدال و میانه روی رسید و هرگاه مجال و فرصت می یافت فعالیت سیاسی می کرد و هرگاه عرصه را بر خود تنگ می دید کنج عافیت می گزید و سرگرم تحقیق و پژوهش در فرهنگ و تمدن ایرانی می شد و در دوره کهنسالی سال های انزوا و حاشیه نشینی اش را در مجلس سنا گذراند.
پس از مشروطیت در نتیجهی نفوذ فرهنگ نو در ذهن و زبان شاعران، عناصر تخیل و آرمانهای شاعر تغییر کرد و مخاطب شاعر هم که پیش از مشروطیت شخص حاکم و سلطان بود، پس از مشروطیت به جامعه و ملت گسترش یافت. نتیجهی مستقیم این تغییر آن بود که عواطف شاعر به جای من شخصی و فردی، به یک من اجتماعی و ملی تبدیل شود. تاریخ ادبیات ایران از آغاز تا نهضت مشروطیت، بیشتر تاریخ خواص و نخبگان جامعه بود. چون اکثر مردم، بر خواندن و نوشتن توانایی نداشتند و ادب گفتاری و شنیداری بیش از نوشتاری، و آثار منظوم بیش از آثار منثور در میان عامهی مردم شایع بود. مشروطیت اگرچه انقلابی تمام عیار نبود، ولی در تحول اجتماعی و فرهنگی ایران نقطهی عطفی بود که بر اثر آن نهادهای جدید فرهنگی از جمله مدارس جدید، مطبوعات، و احزاب تأسیس شدند و شاعران و سخنوران، دوشادوش ناطقان، سخنرانان و نویسندگان، ادب فارسی را با شور انقلابی و پیامهای سیاسی به میان مردم بردند.
بی تردید این مسئله که مشروطیت در ایران، که از رهگذر انقلاب مشروطیت در سال ۱۳۲۴ هـ حاصل شد و علی رغم جانفشانی ها و دلسوزی های حامیان و مدافعانش، آن گونه که بایسته و شایسته بود توفیق حاصل ننموده و به عبارت بهتر ناکام ماند، کمتر مورد تردید پژوهشگران تاریخ و تحلیلگران مسائل سیاسی ـ اجتماعی معاصر ایران است. در خصوص علل ناکامی مشروطیت در ایران قلم فرسایی های فراوان صورت گرفته و هر یک از محققین علت یا مجموعه عللی را متذکر شدند. در این مقال ضمن اذعان به اینکه وقایع و رخدادهای تاریخی معمولاً معلول مجموعه عوامل بوده و نگرش تک علتی به آنها مانع از ارائه تحلیل صحیح رخداد می شود، به تشریح یکی از عمده ترین عوامل نا کامی مشروطیت در ایران ـ که البته ارتباطی وثیق با یکدیگر دارند ـ یعنی عدم شکل گیری طبقه متوسط و بی سوادی، که به نظر نگارنده از مهم ترین دلایلی است که باعث عدم توفیق مشروطیت در ایران شد، پرداخته می شود.
۱۴ مرداد سالگرد انقلاب مشروطه است،انقلابی که سهم بزرگی در بیداری سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایرانیان داشت. در زمانی که مردان مشروطه خواه سرگرم مبارزه با مستبدان بودند زنان نیز دوشادوش با آن ها حرکت کردند به امید آن که با سرنگونی نظام خودکامه زنان نیز وضعیت بهتری پیدا کنند. دریغ و درد که مشروطه خواهان بعد از پیروزی زنان را در ردیف دیوانگان شمردند و حق رایی برای آنان در نظر نگرفتند. هرچند زنان آگاه نیز پا پس نکشیدند و عرصه مبارزه را ترک نکردند. زنان به اهمیت اموزش پی برده بودند و در اولین قدم به فکر تاسیس مدارس دخترانه افتادند. صدیقه دولت آبادی، بی بی خانم استرآبادی و توبا آزموده دریافته بودند بهبود وضعیت زنان با شعار به دست نمی آید بلکه باید دست به کار شد و جهل را ریشه کن کرد. ۱۴ مرداد را در حالی پشت سر گذاشتیم که در کنکور سراسری امسال با اینکه دختران ایرانی بازهم درخشیدند اما سهمیه بندی و تفکیک جنسیتی حضور آنان را در دانشگاه تهدید می کند.
شصت سال از درگذشت محمد تقی بهار، ملکالشعرا، (۱۳۳۱-۱۲۶۵) ، قله سترگ ادبیات معاصر ایران میگذرد. او علاوه بر آنکه شاعری چیرهدست و نویسندهای توانا بود، یکی از برجستگان پژوهش در تاریخ و فرهنگ ایران نیز به شمار میرفت. ولی اینها همه به یک سو، جانی شیفته آزادی داشت و در سالهای دشوار دمی از اندیشه به وطن و ناهنجاریهای آن غافل نبود. بهار از همان آغاز پاگیری جنبش مشروطه به مبارزان راه آزادی پیوست و با عضویت در انجمن انقلابی "سعادت" به ستیزه با استبداد برخاست. با گشایش حزب "دموکرات ایران" در مشهد، به عضویت کمیته ایالتی برگزیده شد و روزنامه "نوبهار" را به عنوان ارگان حزب انتشار داد. مقالات آزادیخواهانه او در نو بهار آن چنان محبوبیتی برای او فراهم آورد که از سوی مردم "درگز" و "کلات" به نمایندگی مجلس سوم انتخاب شد.
جنگهای فرسایشی، وابستگی سیاسی به کشورهای روس و انگلیس، بیقانونی و فقر، پیشرفتهای سیاسی- اجتماعی غرب و سروری آنان بر جهان، استبداد شاهنشاهی، جنبشهای مردمی را در ایران سبب گشت. در این جنبشها زنان ایرانی، برخلاف نقش پاسیو روزمرهی اجتماعی خود، شرکت فعال داشتند. هرچند که این نقش فعال چندان آگاهانه نبود و آنان اغلب فتوای روحانیون را مد نظر داشتند و در جنبش مشروطه نیز حافظ جان روحانیون بودند، اما همین نقش فعال آنان را از حریم اندرونی به جامعه کشانید. آنان تأثیر کُنش خود را بر حوادث اجتماعی دیدند و این کُنش ارزش نوین اجتماعیای به آنان اهدا کرد که تا حال تنها به مردان اختصاص داشت. آنان که کوچکترین حقی برای تعیین سرنوشت خود نداشتند، حال در جنبشهای اجتماعی شرکت میجستند، در صفی جدا با دیگر زنان. اما همین حرکت گروهی زنان راهگشای جنبش و بیداری آنان شد، تا زنان به خود نیز همانند فرد و شهروندی از جامعه بنگرند و برای حقوق خود مبارزه کنند.
مرداد سالگرد مشروطه است. انقلابی که نقطه عطفی در تاریخ ایران و همچنین بیداری زنان ایرانی بوده است. زنان آزادیخواه و آگاه ایرانی نقش بی نظیری، علی رغم محدودیت های موجود زمان خود، در پیروزی و به ثمر رسیدن این انقلاب ایفا کردند. تلاش جمعی از زنان متهور برای ایجاد مدارس دخترانه و آموزش دختران و استیفای حقوق زنان، مانند توبا آزموده، صدیقه دول آبادی، زندخت شیرازی، بی بی خانم استرابادی، محترم اسکندری، فخرافاق پارسا و... که به مخالفت روحانیون از جمله سید فضل الله نوری انجامید – که معتقد بودند به حال کشوری که دوشیزگانش سواد داشته باشند، باید گریست – برگ زرینی در تاریخ ایران و جنبش زنان ایرانی است.
پیش از آن که افکار تجدد خواهانه و آزادی طلب بر علیه استبداد قاجاری و جامعهء قرون وسطایی ایران در شعر فارسی تبلور یابد، زمینه های فکری اندیشه های جدید که متأثر از انقلاب صنعتی و تحولات جامعهء اروپا و به خصوص انقلاب کبیر فرانسه بود ، ابتدا به وسیلهء نویسندگان و متفکران و روشنفکرانی چون میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا ملکم خان ، جلال الدین میرزا قاجار، میرزا یوسف مستشار الدوله ، میرزا جعفر قراچه داغی، طالبوف تبریزی، زین العابدین مراغه ای، میرزا آقاخان کرمانی ، میر زا آقا تبریزی و دیگران ـ که افکار خود را در رسالات و مقالات متعدد و به شکل های گوناگون عرضه می کردند ـ به وجود آمد.
نه در سال 1285 شمسی که مظفر الدین شاه قاجار فرمان مشروطه را امضا کرد و نهضت مشروطه خواهان ایران رسماً به پیروزی رسید و نه پس از آن، زنان ایرانی از دستاوردهای آن بهره یی نبردند. شاید سهم خواهی زنانه از مواهب استقرار قانون از سوی زنان مشروطه طلب که با حضور خود به تحقق رویای مشروطیت کمک کردند به طور جدی مطرح نشد یا اگر در موارد محدودی مطرح شد از سوی مردان که نگارنده قانون و پس از آن راوی تاریخ مشروطه بودند چیزی بیش از یک شوخی تلقی نشد.
هیچ انقلاب عظیمی در تاریخ معاصر بدون حضور روشنفکران به وقوع نپیوسته است.آیا این قاعده که توسط ادوارد سعید ترسیم گشته است،می تواند در مواجهه با جنبش مشروطه خواهی ایرانیان شاهد بروز یک استثنا باشد؟!ما سوال اصلی این گفتار را چنین طرح می ریزیم که،آیا اساساًمشروطیت منهای روشنفکران قابل تصور است؟نیز در همین آغازینه کار اذعان خواهیم داشت که این سطور در پی آنست تا حتی المقدور گامی برای زدودن ابهام و بلکه اغراض از چهره روشنفکران کلاسیک ایران زمین بردارد.