احمد شاملو شاعر برجسته و پایهگذار شعر سپید پارسی، به خاطر نقش و تأثیر ویژهی شعرهایش برشعر معاصر پارسی و بربخشی از جامعهی "روشنفکری" ما، هنوز این ظرفیت را دارد که موضوع بحث و تحلیل قرار بگیرد؛ چرا که او و درونمایهی شعرهایش به نوعی آینهی اندیشه و رفتار ماست، و نقد او میتواند نقد اندیشهی امروز ما هم باشد. در مورد جنبههای گوناگون شعر و فعالیت ادبی- اجتماعی شاملو کم گفته و نوشته نشده است. من خود دوکتاب دربارهی شعر شاملوبه دست چاپ سپردهام ("موسیقی درشعر سپید پارسی" و " نگاهی به شعر شاملو"). بنابراین بسیاری از سویههای شعر او را نقد و تحلیل و بررسی کردهام. در اینجا تنها به یک مورد مشخص از آن سویهها میپردازم که به گمانم هنوزدر پیوند با چگونگی ِ برخورد ما با روند ِ تحول در جامعهی ایران و جهان مدرن اهمیت ویژهی خود را دارد. در اینجا تنها به پارهای از رویکرد ِ زبانی ِ شاملو در پیوند با اندیشهمیپردازم
از آنجا که تاریخ شعر و ادب ما،تاریخ سیطره ی فرهنگ و شعر مردانه است،شاعران زن،هنگامی که به بیان عشق می پرداختند ،یا به دلیل ترس ازشورانیدن اخلاق و سنت مسلط زمان بر علیه خویش یا به خاطر عدم دستیابی به معرفت خویشتن نگری ، عمدتاً شعری مردانه می سرودند. هنگامی که شعر شاعران زن، از رابعه تا پروین اعتصامی را می خوانیم، فضای مردانه ای بر آنها حاکم است؛ یعنی نگرش ، نوع تصاویر و حسیت و ذهنیت در شعراین شاعران به گونه ای است که اگر نام آنها را از شعر حذف کنیم ،نمی توان پی برد که این شعرها از درون یک زن جوشیده باشد .