۱- تاکید سارتر بر ضرورت فراروى فرد از هرگونه ماهیت در هستى و نیستى، در نقد عقل دیالکتیکى جاى خود را به توالى جنبش و نهاد و تعبیر نهاد به عنوان «عمل متحجر شده» و ضرورت فروپاشى آن مى دهد. او وجود فى نفسه را پیش مى کشد تا آن را نفى کند و تمام توجه خود را بر واقعیت بشرى متمرکز سازد. ۲- هایدگر نیز فلسفه سارتر را شایسته نام اگزیستانسیالیست مى داند، زیرا اصل اولیه این فلسفه تقدم essentia بر existentia است (نامه در باب انسان گرایى). اما معتقد است که سارتر وجود و ماهیت را به معناى متافیزیکى فهمیده. ۳- فقدان مبناى عینى براى تحقق آرزوها یا به افسردگى مى انجامد یا به عصیان در برابر هرگونه تعینى. سارتر «هیچ» را در دل دازاین مى نشاند و این هیچ انگارى را مبنایى قرار مى دهد براى مسئولیت بى قید و شرط انسان. اما هایدگر که دازاین سارتر را سوژه اندیشنده محصور در متافیزیک مدرن مى داند، بر آن است که هیچ (Das nicht) در هستى است.
در نوشتار حاضر به شرح و نقد اومانیسم از دیدگاه دو فیلسوفى پرداخته شده است که از مشهورترین فلاسفه وجودى هستند. اومانیسم که قدمت آن به یونان عهد باستان بر مىگردد در طول تاریخ، تفاسیر متعددى داشته است . سارتر در کتاب اگزیستانسیالیسم و اصالتبشر، صورتى از اومانیسم را مىپذیرد که در نامه درباره اومانیسم مورد انتقاد شدید هایدگر قرار گرفته است . از نظر هایدگر تمام تقریرهاى پیشین از اومانیسم از نقصى مشترک رنج مىبرند. رویکرد هایدگر به اومانیسم، رویکردى جدید بوده که بر پایه مبانى فلسفى او درباره وجود و دازین قابل تفسیر است .
افکارونظرات هایدگردرباره زبان، زبانشناسی مدرن را تحت تعثیرخودقرارداده اند. هایدگرغیرازفلسفه،دربعضی دیگرازشاخه های علوم انسانی مانند: ادبیات،حقوق، الاهیات، و تعلیم و تربیت، ازنظرروش شناسی به شناخت های جدیدی رسید. اویکی ازمهمترین فیلسوفان قرن بیست بود که روی جریانات فلسفی دیگر مانند : پدید شناسی، تفسیر، وجودشناسی، مارکسیسم، ساختارگرایی، و پسامدرن، ازخودتعثیربجاگذاشته است. غیرازکوششهای هستی شناسی،مقوله موردنظر دیگراو،حقیقت شناسی بود. منتقدین چپ، هایدگر راپایه گذار اگزیستنسیالیسم امریالیستی ویکی ازنظریه پردازان جاده صاف کن فاشیسم نام نهادند!، آنها هستی شناسی هایدگر را متهم میکنند که برپایه تصمیم برای مرگ و ارده برای بقدرت رسیدن، تئوریزه شده بود. هایدگر میگفت که هومانیسم معمولا نوعی متافیزیک، و متافیزیک یعنی روبرتافتن ازهستی است. ادعای دیگر هایدگر این بود که نوشت، فلسفه نمی تواند تعثیرمستقیمی روی شرایط فعلی جهان داشته باشد و فقط یک خدا میتواند بشررا نجات دهد!. چون هایدگر پرسشهایی ماورای وجود یک خدا طرح مینماید، گروههایی اورا آته ایست نیز نامیده اند . او واژه یونانی حقیقت را " آشکارنمودن " ترجمه کرده بود و میگفت که ماهیت حقیقت، حقیقت ماهیت نیزاست. هایدگر هومانیسم خودرا که ورای بحث های فلسفی است،برای انسان آرام بخش بشمار می آورد. آته ایسم فلسفی هایدگر درآنجاست که میگفت، فلسفه باید سکولارباشدف چون فقط در آته ایسم شرایط فلسفه گری وجود دارد. سرانجام در بعضی محافل اگزیستنسیالیسم یا هومانیسم پسامتافیزیک و آته ایستی اوجانشینی برای متافیزیک سنتی شد.