شعر، به طور طبیعی به زبان وابسته است و خوانندهی شعر، آن یگانگی و همدلی را که با اشعار زبان ملی خویش دارد با اشعار زبان های دیگر ندارد. از اینرو نمی توان تئوری ها و نقد و نظریه پردازی های مدرن ادبی را که در دامنه ی واژگانی و خاستگاه ادبی غرب روییده اند، جهان شمول انگاشت و یکسره درباره ادبیات کلاسیک و حتی ادبیات معاصر پارسی بدون ملاحظه و تبصره ای بکار بست.
بهبهانی پنجرهی غزل را بر گفت و گوهای روزانه گشود و با تکرار و گسترش وزن ها غزل را از «مرز قالب ها و وزن های» مرسوم فراتر برد: «من درین شیوه سخنانی را به رشتهی غزل کشیده ام که هیچگاه پیش ازاین امکان پدیدار شدن درین قالب سنتی را نداشته اند.» بهبهانی درکار غزلسرائی قالب های دلپسندی برگزیده است. امّا، بی گمان این شیوه ی ویژهی سرایش اوست که شعرش را به روز کرده و همراه با زمان به پیش رانده. هدف این نوشتار وارسی این شیوه ی سرایش است.
شاید در میان خیل شاعران قبل و بعد از انقلاب اسلامی کمتر شاعری را سراغ داشته باشیم که مقبولیت عام و خاص را درکنار حفظ وجهه اخلاقی و شخصیتی شعر، با هم داشته باشد و با تسلط خویش بر قوالب و سنت شعر ایرانی، در هر سبکی که بنویسد، شاهکار آفریده باشد. بیشک شهریار ملک سخن، در گوشه تنهاییهای عمیق خویش وقتی منظومه «حیدر بابایه سلام» را خلق میکرد، در ناخودآگاهی از احساسی جهانی چنگ زده بود که سابقهاش را در اشعار فارسی او – چون «ای وای مادرم»– نیز خواندهایم. شهریار بعد از کلاسیکهای بزرگ شعر ترکی مثل فضولی و نسیمی حتی نزدیکترهایی مثل علی آقا واحد، شیوه تغزلی قدمایی را همچنان حفظ میکند اما انگار روح «عاصی و روشنی نگار» میرزا علی اکبر صابر است که در امتزاج با نغمههای عاشقانه، شاهکارهایی چون «گئتمه ترسا بالاسی» یا «خان ننه» را میسازد. دغدغههای انسانی او در شعر معاصر ترکی را از چند جهت میتوان به بررسی نشست.
مهمترین نکتهای که در اولین برخورد با شعر شاعرههای جوان معاصر به چشم میخورد کمبود اصالت و فقدان استقلال لازم شعری است. اکثریت اشعار شاعرههای جوان سوزناک و دردآور است و میبینم که حتی از تأثیر تصویرسازی دلنشین هم در این اشعار خبری نیست و آنچه اصالت کار شاعران بزرگ است در شعر شاعرهها دست نزده باقی مانده است و تنها رویه کار مورد تقلید است. به سادگی میتوان یکی از علل توجه شاعرها به شعر فروغ فزخزاد، اشتراک شرایط زندگی آنها دانست. اکثر شاعرههای ما به علت شرایط زندگی و نیز به خاطر موقعیت سنی خویش "عشق" را مظهر اصلی شعر خود برگزیدهاند و در حدود ۸۰% از مجموع اشعار آنها به اصطلاح "عاشقانه" است.
تلفظ درست واژه ی آسمان که در شعر و ادب فارسی به صورت چرخ، فلک، گردون، گنبد گردون، ایوان سیمابی، چتر مینا، چتر زرنگاری، قدح لاجوردی، فانوس خیال، فانوس گردان، قفس سیمابی، خم لاجورد، لاجورد قبا، لگن زمردی، گنبد جان ستان، بحر معلق، گوی لاجورد، چتر آبگون، تخت فیروزه، چادر کبود، طاق نیلوفر، طشت نگون و غیره .... به کار رفته آسمان(asman) است و نه آسِمان (aseman)، و از دو بخش«آس» و «مان» بوجود آمده ....
عرفی شاعری است که غالباً از تاریخ ادبیات نویسان بیمهری دیده، گو اینکه در ردهی کسانی است که اولین خشتهای سبک هندی (اصفهانی) را گذاشته و خود نمیدانسته که باریک اندیشی مو شکافانهی او سبکی پدید خواهد آورد که هندی اش خواهند خواند، و نمیدانسته که پس از او «صائب» نامی میآید و «بیدل» نامی وآنگاه، نگاه تیز بین او را با احساسی کم و بیش اندیشیده میآمیزند و شیوهای نو به بازار هنر میآورند. عرفی بیش از آنچه تصور شود «خود» ش است. او با آنچه احساس میکند شعر میگوید و چون روانی زخم خورده دارد، شعر او هر روز به رنگی در می آید که نمودار روح بیمار اوست. گاهی به تأثیر فلسفهی هند، بی نیازی آزاری دهنده ای را در شعرش مصور میسازد
در ابتدای کار هر شاعری، تعدادکمی قواعد کلی در ساخت و ساز شعر به کار می رود. حتی این قواعد خیلی مرسوم اند. همان طور که در شطرنج حرکت های اول، معمول و متعارف اند. اما بعد از این حرکت ها به فکر می افتید که چگونه حمله کنید. حتی بهترین حرکتی که به فکرشما رسیده است در بازی بعد تکرار نخواهد شد. یک حرکت ناگهانی، چرت را از سر رقیب شما پاره می کند.