از منظر دکتر فردید، شرق و غرب ظاهری را میتوان بهآسانی تمییز داد، اما آنچه مهم است باطن شرق است که عجالتا یکسره پنهان است. از اینرو پرسش از حقیقت و باطن شرق، اهمیت دارد. شرقی که سرشار از کتب آسمانی و وحی الهی است؛ شرقی که مهد تفکر اصیل و فرهنگ وحیانی است. اما پرسش مهمتری که برمیخیزد این است که با توجه به شرایط کنونی که روزبهروز، سیطره غرب فزونی مییابد، آیا اصلا امکان چنین پرسشی فراهم است؛ آیا میتوان یکسره بدون توجه به غرب، سراغ تفکر شرقی رفت؟
با خواندن دست نوشته ها و تقریرات اندک فردید، این اندیشه به ذهن متبادر می شود که وی مغلق و آشفته سخن می گفته است. با چشم پوشی از طرز لحن گفتاری او، می توان گفت فردید مردی انقلابی، ناآرام و به قول خود چپ گراست؛ چراکه او به پیشرفت تاریخ و ظهور و تجلی یکی از اسماء الله در هر یک از برهه های آن باوری عجیب دارد. لذا بر این عقیده است که نباید تن به اوضاع وهله یی داد. به نظر راقم این سطور، فردید اعتقاد چندانی به تساهل و تسامح ندارد (در هیچ زمینه یی) و حتی صریحاً با آن به مخالفت برمی خیزد. وی در سیر تفکر خود به سه مبدأ (که در متن مقاله نیز ذکر خواهد شد) تمسک می جوید که ظاهراً برجسته ترین مبدأ، تفکر مارتین هیدگر است.