حدود ۱۴ سال پیش، فیلسوفى آمریکایى در مقاله اى اعلام داشت که برترى دموکراسى بر دیگر رژیم ها به خودى خود بدیهى است و با هیچ استدلالى و هیچ برهان مقدم بر تجربه اى نمى توان این ترجیح را به ثبوت رساند. حدود یک سال پیش، مقاله فیلسوف آمریکایى به فارسى ترجمه شد. شکى نماند که دموکراسى بر فلسفه اولویت دارد حتى در کشورهاى ما جهان سومى ها. فیلسوف آمریکایى معتقد بود مقدمه لازم براى سیاست فقط تاریخ و جامعه شناسى است. هرچه زودتر دست فلسفه را از تعدى به ساحت عالى دموکراسى کوتاه کنید. چند ماه پیش، فیلسوف آمریکایى به ایران آمد.
ما نباید دموکراسی را با حاکمیت اکثریت یکی بدانیم. دموکراسی الزامات پیچیدهای دارد که مطمئنا شامل رأیگیری و احترام به نتایج انتخابات میشود؛ اما مستلزم حفاظت از حقوق وامتیازات شهروندی و آزادیها، احترام به حقوق قانونی، تضمین گفتوگوی آزاد و توزیع بدون سانسور و اخبار و تفسیر بیطرفانه نیز هست. دموکراسی یک نظام مکانیکی نیست و تنها از یک قاعده نظیر حاکمیت اکثریت تشکیل نمیشود، دموکراسی نظامی است که الزامات زیادی دارد. در تعریف دموکراسی برحسب انتخابات آزاد، به حداقل قناعت شده است. در نظر بعضی دیگر تعریف دموکراسی بسیاری از نکات و دقایق ضمنی ایدهآلی و جامع را شامل میشود و یا باید چنان باشد. در نظراینها دموکراسی واقعی عبارتاست از: آزادی، مساوات و برادری. در تئوری کلاسیک دموکراسی، دموکراسی بر حسب اراده مردم و نفع مردم تعریف شده است.
در ربع سده بیستم تحولات سیاسی قابل ملاحظهای در بسیاری از کشورها به وقوع پیوست که ساموئل هانتینگتون آنها را در کلیت خود «موج سوم» دموکراتیکسازی (Democratization) میخواند. موج سوم دموکراسی، به دورهای اشاره دارد که با تغییر رژیمهای خودکامه (Authoritatian) در پرتغال، اسپانیا و یونان درسالهای میانه دهه هفتاد میلادی آغاز شده و انگار آمریکای لاتین، اروپایی شرقی و آسیای شرقی را نیز به تدریج درنوردید. این دگرگونیهای سیاسی که امروز، با تأخیر فاز و با فراز و نشیبهای خاص خود پا به مناطق آفریقا و خاورمیانه میگذارد جغرافیای سیاسی جهان را تغییر داده است. مطالعات جامعهشناختی و علوم سیاسی که در حول این تغییرات سیاسی انجام گرفتهاند را در اصطلاح دانشگاهی «ادبیات دوره گذار» نام نهادهاند. آشنایی با جزئیات و زیر و بمهای این پویش برای پویندگان راه مردمسالاری میتواند مفید واقع گردد.