میشل فوکو در کتاب «نظم چیزها» دو مشخصه حیات فکرى پس از کانت را تحت عنوان «بازگشت زبان» و «تولد انسان» به وادى نقد مى کشاند. در مبحث بازگشت زبان، فوکو معتقد است دو واقعه مهم در تاریخ فرهنگ غرب قدرت بیانى واستعارى زبان را تضعیف کرده است. او با نگاهى تحلیلى این زبان تضعیف شده را در ادبیات و گفتمان هاى علمى قرن نوزدهم و با این تفکر که ادبیات چیزى جز زبان نیست و زبان نیز به نوبه خود حقیقتى است که از هیچ چیز غیر از معناى خود سخن نمى گوید، به رابطه بین زبان و ادبیات پس ازآن دو واقعه فرهنگى مى پردازد.