اندیشههای روسو در زمینههای سیاسی، ادبی و تربیتی، تأثیر بزرگی بر معاصران گذاشت. نقش فکری او که سالها در پاریس عمر سپری کرد، به عنوان یکی از راهگشایان آرمانهای انقلاب کبیر فرانسه قابل انکار نیست. اگر چه روسو، از نخستین روشنگرانی است که مفهوم حقوق بشر را بطور مشخص به کار گرفت، اما نزد او از این مفهوم تنها میتوان به معنایی ویژه و محدود سخن به میان آورد. در مجموع باید گفت که وی رادیکالتر از هابس و جان لاک و شارل دو مونتسکیو میاندیشید. شاید به همین دلیل است که برخی از پژوهشگران تاریخ اندیشه، وی را اساساً در تداوم سنت فکری عصر روشنگری نمیدانند، بلکه اندیشه او را بیشتر در نقد فلسفه روشنگری ارزیابی میکنند.
درک فلسفی دیالوگی ازهیوم ، پیرامون دین نازل شده و دین طبیعی برای درک و شناسایی مسائل و برآمدهای فلسفی دیالوگ ، لازم است طراحی و توسعه داده شود بر روی موقعیتهای مختلف مذهبی ؛ نیازمند تشخیص و تمایزاست بین آنچه که اصطلاحاً نامگذاری کرده ایم به عنوان مذهب مشترک (تشریک مساعی و پیوندگاههای مذهب)، مذهب تاسیس و نازل شده ، با آنچه که « مذهب طبیعی »است.
روسو معتقد است که انسان طبیعتا خوب است و براساس حالت طبیعی، بدی کردن او غیرممکن است. روسو در کتاب "قرارداد اجتماعی" از منافع ویژه ای که تضاد با آنها تشکیل جامعه را واجب کرده انتقاد می کند. او در این کتاب، مسئله اخلاق را براساس ساختارهای اجتماعی شرح می دهد. استدلال روسو جهت برقراری قراردادی بنیادین با جایگزین کردن اخلاق برابری و قانونی به قرارداد و حقوقی ست که طبیعت با نابرابری جسمی بین انسانها موجب شده است. در این مقاله، نگاه انتقادی در وحله نخست متوجه موقعیت کنونی جهان و در مرحله بعد یادآوری اهمیت واحد اخلاقی است که جامعه را به عنوان مجموعه ای واحد تشکیل می دهد و در آن قانون افراد را به یکدیگر مرتبط می کند.
به عقیده ی روسو، در گذر زمان، افرادی که ثروت اندوخته بودند برای حفظ مالکیت و موقعیت خود، با افراد فقیر بر سر قوانینی توافق کردند که مبتنی بر عقد قرارداد اجتماعی نبود، یعنی چیزی که می بایست بنیاد جامعه ای جمهوریخواهانه باشد. دولتی که نتیجه ی از خودبیگانگی فرد در جامعه است، محصولی است در خدمت تثبیت اختلافات و نابرابری ها و در خدمت ویرانی آزادی طبیعی و تحکیم خودکامگی. در این رساله ی روسو آشکار می گردد که وی انسان طبیعی یعنی انسانی را که در وضعیت طبیعی می زید، چگونه تصور می کند. چنین انسانی نخست بدون مالکیت خصوصی است و وجودش آکنده از عشق و ترحم نسبت به خود و همنوعان خویش می باشد. این انسان قانع است و از نظر احساسی در تفاهم بی میانجی با انسانهای دیگر زندگی می کند. به نظر روسو تقسیم کار در ایجاد نابرابری اجتماعی نقش بسیار مهمی داشته است، در حالی که کار اصولا" نمی بایست به نابرابری و محدودیت آزادی منجر گردد. با این حال روسو در نقد خود از جامعه ی مبتنی بر مالکیت خصوصی نتایج انقلابی نمی گیرد و حرفی از خلع مالکیت و یا از بین بردن ثروت به میان نمی آورد و صرفا" خواهان جلوگیری از ازدیاد تفاوت در مالکیت است.