معمولاً یکی از مهمترین مایههای عظمت در آثار شکسپیر را پرداختن به مفاهیم و مضامین کلی و پرهیز از امور جزئی میدانیم. هیچ شاعری چون او چنین به توصیف سرشت هزار جلوه انسان ننشسته یا با چنان غنایی از حیث سبک، شور و احساس، و لحن و آهنگ، به ترسیم این همه خلجانها و حالات روح انسان نپرداخته. پس اگر بخواهیم بنایی رفیع از تمدن بشری برگزینیم که تا اعصار بعد باقی بماند یا آن را به سیارهای دیگر برند تا آینه تمام نمای روح این موجود خاکی در نظر ساکنان آن سیاره شود، این انتخاب احتمالاً چیزی مگر آثار شکسپیر نخواهد بود زیرا در آثار او حقیقیترین سیمای بشر و بهترین یادبودش را باز مییابیم. با این وصف، باستان شناسان عصر بعد یا کیهان نگاران آن سوی کائنات، پس از بررسی دقیق شرح احوال و آثار شکسپیرمان، از یک حیث دچار بدفهمی درباره زندگی این موجود خاکی خواهند شد: بعید است بفهمند آدمیزاد چیزی هم به نام دین و مذهب داشته.