فوکو براى روش تحلیل قدرت سراغ نیچه مى رود. واژه تبارشناسى از کتاب تبارشناشى اخلاق نیچه به عاریه گرفته شده است. نیچه واژه تبارشناسى یا ریشه شناسى را از حوزه علوم زیستى اخذ کرده است تا نشان دهد که اخلاقیات داراى صور لایتغیر نیستند که از آغاز زمان موجود بوده باشند، بلکه همچون گونه هاى زیستى دچار تحول و هبوط تاریخى اند. فوکو برخلاف انسان شناسان ساختگرا معتقد نیست که رخدادها نظام پست تر از تاریخ و امرى اندیشه ناپذیر است بلکه عقیده دارد که نظام کاملى از حدود رخدادهاى متفاوت وجود دارد که تأثیرات و اهمیت هاى گوناگونى نیز دارند: برخى بى اهمیت، و برخى تاریخ سازاند; پس باید میان رخدادها تمایز قایل شویم و آن مسیرهایى را بازسازى کنیم که در آن رخدادها با یکدیگر مرتبط اند و یکدیگر را به وجود مى آورند. براى این کار الگوى ما نمى تواند زبان و نشانه و مناسبات معنا باشد، بلکه باید جنگ و مناسبات قدرت باشد.
میشل فوکو در پانزدهم اکتبر ۱۹۲۶ در پوآتیه به دنیا آمد. لیسانس را در مدرسه وابسته به فرقه کاتولیک دریافت کرد. به دانشگاه سوربن رفت، در آنجا شاگرد ژان هیپولیت یکی از بزرگان عرصه هگل شناسی و ایده آلیست آلمانی و لویی آلتوسر از فیلسوفان چپ و مارکس شناسان نامی بود. فوکو همچنین توانسته است تاثیر بسزایی از متفکران و فلاسفه سَلف خود گرفته است. فوکو متاثر از: مارتین هایدیگر، کارل مارکس، فریدریش نیچه، ادموند هوسرل، زیگموند فروید، ژرژ باتای و مولو پنتی و همچنین از دو جریان و اتفاق مهم قرن که بر روی بسیاری از متفکران تاثیر گذاشت نباید غافل باشیم چه بسا فوکو هم از این قاعده مستثنی نبود.