توفیق داریوش به سرکوبى شورش مغان، اگرچه براى معابد سخت خونین و پرهزینه نشان مى داد، اما به آنان فهماند که از پاى درآوردن «مزدیسنا» و باورهاى زرتشت، از بیرون و به طور علنى نه تنها دشوار که غیرممکن است. این تجربه پرهزینه به آنها آموخت، براى از پاى در آوردن دینى همچون مزدیسنا که رفته رفته پیروان فراوانى را به خویش جذب کرده تنها با نفوذ به داخل و متلاشى کردن این باورها از درون امکان پذیر و به واقع تنها راه باقى مانده براى آنان به حساب مى آمد. لذا عزم خود را براى به اجرا گذاشتن این تنها راه باقى مانده جزم کردند. به رغم تاکیدات پیامبر به عدم نیاز به کاهن و مغ در راه انتشار دین، این قشر با تحمیل خود و دستگاه دینى شان بر مردم، اجراى مراسم دینى، سرودها و ادعیه و... را به دست گرفته، به آرامى و آهستگى توانستند پیروان را به حضور خود در دین عادت دهند و با سوءاستفاده از بخش هایى از آموزه هاى زرتشت که متعلق به دوران خود پیامبر و در حقیقت سرودها و ادعیه هاى پیامبر در ستیز با همین کاهنان و مغان به شمار مى رفتند، نظر پیروان دین را به خویش و دستگاه دینى مغان جلب نمایند.