مطالعات ژاک دریدا در مورد امانوئل کانت تا حد زیادی محدود به دو نوشته در کتاب مهم اوست. بخشی با عنوان مفهوم پاررگون (به معنی قاب و تزئین) در کتاب حقیقت در نقاشی و مقالهی اکونومیمسیس (محاکات ارزشی). هر دو آنها به تحلیل داوری زیباییشناختی به صورتی که در نقد قوهی داوری بیان شده میپردازند. (از این به بعد محاکات را در ترجمه به معنای خاص میمسیس به کار میبریم، نه به معنی عام تقلید. ـ م). استدلالهای دریدا را میتوان در پسزمینهی وسیعتری نیز مورد توجه قرار داد. فلسفهی کانت به طور کلی و مسألهی حکم به طور خاص، مسائل اصلی فلسفهی فرانسوی در دههی 1980 و 1990 بود. دریدا در درجهی نخست از تحلیل کانتی داوری زیباییشناختی، سه موضوع را مورد توجه قرار میدهد: ابتدا خودمختاری زیباییشناسی به عنوان فعالیتی درونی شده و ذهنی و به نحوی در برابر عمل اجتماعی و اشتراکی. دوم، ارزش و خودشناسایی هنر خودمختار به صورتی آزاد از ارزش پولی و دست آخر، طریقی که تصور کانت از اهداف و فعالیتهای هنر، به نحو برنامهریزی شده، ناتوانی فلسفهی روشنگری را برای پر کردن یا حل کردن تمایز بین ذهن و طبیعت، ذهن و عین، را سربسته میگذارد. دریدا این مطالب را از طریق سه صورت یا شکل بررسی میکند: پاررگون به معنی قاب و تزئین، اکونومیمسیس به معنی محاکات ارزشی و نمونهوارگی.
کانت، مانند فردریک، فرزند روشنگری بود و، با وجود همه عدم ثباتی که از نظر شیوههای کلی خود داشت، تا پایانکار به عقل پایبند بود. ولی او نیز مانند روسو جزئی از نهضت رمانتیک بود و تلاش میکرد که عقل را با احساس، فلسفه را با مذهب، و اصول اخلاقی را با عصیان سازش دهد. او تورع (پیتیسم) را از والدین خود کسب کرد و آن را با خردگرایی (راسیونالیسم) کریستیان فون ولف آمیخت. سخنان بدعتآمیز «فیلسوفان» فرانسه را فراگرفت و آنها را با «اعلام ایمان کشیش ساووایی» در کتاب امیل ترکیب کرد. روانشناسی باریکبینانه لاک، لایبنیتز، بارکلی، و هیوم را به ارث برد و آنها را در تلاش خود به منظور رهانیدن علوم از دست هیوم و مذهب از دست ولتر به کار بست. زندگی خود را با نظم و ترتیب طبقه متوسط تنظیم کرد و انقلاب فرانسه را مورد تحسین قرار داد. او که در پروس شرقی تنها و منزوی مانده بود، همه جریانات فکری عصر خود را احساس، و آنها را یکجا جمع کرد.