احمدبنمسکویه عضوی از یک گروه مشخَّصِ متفکرانی بود که خط مشیهای سیاسی را با فعالیت فلسفی ترکیب میکردند. وی در سِمَت خزانهدار عضدالدوله حاکم بویهی (آل بویه) نقش بسیار زیادی در جنبهی علمی جامعه خود داشت،در حالی که در همان زمان به عنوان عضوی از گروه خردمندان و متفکران همراه با توحیدی و سجستانی در بحثهای نظری به اندازهی قابل توجهی مشارکت داشت. هر چند بسیاری از معاصران وی کار و اثر او را بدون ذکر شخص او دست کم گرفته و ناچیز شمردهاند، وی متفکری است جالب توجه که بسیاری از سبکها و روشهای زمانه را عرضه و آشکار میکندو ابنمسکویه دربارهی مطالب زیادی کتاب و رساله نوشته است، چنان که بسیاری از معاصران وی نیز چنین کردهاند، و اگر چه شک و تردیدی نیست که کار و اثر او از کار ابنسینا کمتر برجسته و ممتاز است، آنچه ما امروز دربارهی آن میدانیم شاهد و دلیلی است بر اینکه کمکهای جالب توجهی به بسط و توسعهی فکر فلسفی کرده است. در عرصهی خودِ فلسفه ادعای عمدهی ابنمسکویه در نظام اخلاقی ساخته و پرداختهاش، که در این گفتار تا اندازهی زیادی با آن سروکار خواهیم داشت، نهفته است.