عارف قزوینی پیش از آنکه به صف آزادی خواهان بپیوندد و شاعری ملی- میهنی شود، یعنی زمانی که در دربار قاجار کیا و بیایی داشته، به عشق زنان بسیار گرفتار می آید و از آن جایی که بسیار احساساتی بوده و به سرعت دل می باخته، این عشق ها در زندگی شاعرانه و هنری او رد پایی عمیق می گذارند. عارف در آن زمان بجز عشق زنان معمولی بی گمان به چهار دختر ناصرالدین شاه دل می بازد و آنان را با نام در ترانه های خود آواز می دهد. و صد البته که آنان هم به عشق و دلدادگی عارف پاسخ می دهند و چرا که نه؟- عارف جوان،خوش چهره، خوش اندام و خوش لباس است(در سرگذشت وی آمده که او همواره عمامه ی کوچک و عبا و لباده ای فاخر همراه با کفشی فرنگی می پوشیده و به صورت ظاهر چیزی از اشراف زادگان کم نداشته)، از طرفی دیگر شاعری است پرشور، تصنیف پردازی قدرتمند، دارای حنجره ای شگفت انگیز و دربار قاجار هم که جایگاه داد و ستد های عاشقانه و به کلام دیگر هوسبازانه بوده است.