شهرت ماکیاولی به عنوان مبلغ و مدافع سیاست قدرت، تا به امروز در سراسر جهان مستحکم مانده است. نوشته های سیاسی او از سوی برخی از منتقدان، به عنوان توجیه گر منافع قدرتمندان و توجیه استفاده از هر وسیله برای رسیدن به هدف شناسانده شده است. اما دوگانگی و دوچهرگی اندیشه ماکیاولی، نشانگر روزآمدی و تازگی آن می باشد. هنوز پس از نزدیک به پنج سده، اندیشه های سیاسی ماکیاولی مورد بحث و بررسی کسانی است که درباره سیاست اظهارنظر و یا به نوعی خود را با آن مشغول می کنند. نوشته حاضر، تلاشی است در جهت پرتوافکندن دوباره بر اندیشه های این متفکر بزرگ دوره نوزایی (رنسانس) و روشن ساختن جایگاه او در تاریخ اندیشه های سیاسی.