آدمیزاده در تمام درازنای تاریخ چشم به راه یاری های فرابشری بوده و برای خیزش رهایی بخشندگان بزرگ فرا زمینی انتظار کشیده است. رهایی بخشندگانی که او را از بن بست های سیاه نجات بخشند و رهگشای راهش به سوی روشنایی، رهایی و رستگاری باشند. این انتظاری تاریخی است که تمام فرهنگ های جهانی- از ابتدای پیدایش فرهنگ و تمدن بر این زمین خاکی تا امروز- آن را تجربه کرده و به عنوان نیرویی توان بخش همیشه آن را در اوج رویا ها و بر فراز آرزوهای خویش پرورده اند. اساطیر تمام قوم ها و آیین های کهن سرشارند از این انتظار. بشر همیشه در آرزوی زندگی در بهشت برین زمینی بوده و این آرزو را با انتظار کشیدن برای رهایی بخشندگانی آرمانی در ذهن خود پرورده است، رهایی بخشندگانی که او را از تاریکی ، بیماری ، ستم و بیداد، نکبت و فلاکت، تبهکاری و شرارت، پستی و زشتی، پلیدی و پلشتی، و از همه مهم تر، از مرگ نجات دهند، شر نیرو های اهریمنی را از سر او کم کنند و روشنایی و رستگاری را به او هدیه بخشند: بشارت بخشندگان بزرگ- رهانندگان بزرگ- رهگشایان بزرگ، آنان که روشنایی و داد و زیبایی و والایی و پاکی و نیکی را برای بشر به ارمغان خواهند آورد و او را از ورطه تیره روزی ها نجات خواهند بخشید.
بنابر آموزه و تعلیمات دین زرتشتی از میان سه زمان گذشته، حال ، آینده ، دو زمان حال و آینده دارای اهمیت فوق العاده است و این موضوع به نظرم مورد توجه تمام ادیان و فرهنگهای جهان است بالاخره تکلیف هبوط انسان در این کره خاکی و هدف از آمدن و ماندن و رفتن چیست و چه توجیهی می تواند داشته باشد و در باور دینی ایران باستان در طول زمان حال نیروهای اهورامزدا و اهریمن دائماً در حال تضاد و کشمکش هستند و در نهایت منجر به شکست اهریمن خواهد شد و برای همیشه دست اهریمن از دامن مخلوقات کوتاه می گردد و پیروزی و تسلط را برای اهورامزدا فراهم می سازد.