جیوردانو برونو در سال ۱۵۹۲ پس از سالها دربدرى، بىاحتیاطى کرد و دعوت به ونیز را پذیرفت. در آنجا از او به دستگاه تفتیش عقاید (انکیزاسیون) شکایت بردند. برونو دستگیر و پس از چندى به دستگاه تفتیش عقاید رم تحویل داده شد. وى را پس از تحمل سالها زندان و شکنجه و از آنجا که حاضر به رویگردانى از عقایدش نشد، در سال ۱۶۰۰ در میدان اصلى شهر رم، به جرم ارتداد زنده در آتش سوزاندند. بدینسان، دانش جوان عصر جدید، در وجود جیوردانو برونو نخستین شهید خود را یافت. با اینکه محکومیت وى نه فقط به دلیل دیدگاههاى علمى، بلکه بیشتر دیدگاههاى تئولوژیک او بود، اما برونو به نماد پیشاهنگ آزادى اندیشه تبدیل شد. مرگ او داغ ننگى بود که هرگز از پیشانى تعصب دینى زدوده نشد.
شهرت ماکیاولی به عنوان مبلغ و مدافع سیاست قدرت، تا به امروز در سراسر جهان مستحکم مانده است. نوشته های سیاسی او از سوی برخی از منتقدان، به عنوان توجیه گر منافع قدرتمندان و توجیه استفاده از هر وسیله برای رسیدن به هدف شناسانده شده است. اما دوگانگی و دوچهرگی اندیشه ماکیاولی، نشانگر روزآمدی و تازگی آن می باشد. هنوز پس از نزدیک به پنج سده، اندیشه های سیاسی ماکیاولی مورد بحث و بررسی کسانی است که درباره سیاست اظهارنظر و یا به نوعی خود را با آن مشغول می کنند. نوشته حاضر، تلاشی است در جهت پرتوافکندن دوباره بر اندیشه های این متفکر بزرگ دوره نوزایی (رنسانس) و روشن ساختن جایگاه او در تاریخ اندیشه های سیاسی.