گابریل گارسیا مارکز در رمان صد سال تنهایی به شرح زندگی شش نسل خانواده بوئندیا می پردازد که نسل اول آنها در دهکده ای به نام ماکوندو ساکن می شود. داستان از زبان سوم شخص حکایت می شود. طی مدت یک قرن تنهایی پنج نسل دیگر از بوئندیاها به وجود می آیند و حوادث سرنوشت ساز ورود کولیها به دهکده و تبادل کالا با ساکنین آن رخ دادن جنگ داخلی و ورود خارجی ها برای تولید انبوه موز را می بینند.
کلود لوی استروس در کتاب خود «اسطوره و تفکر مدرن» هنگامی که دربارهی اسطوره و تاریخ صحبت میکند به روایت رئیس رایت اشارهمیکند ، او میگوید : «در روایت رئیس رایت ، ما با چیزی مواجه میشویم که من آن را پیدایش بیقانونی میخوانم ، همهی داستان سعی دارد نشان دهد چرا یک قوم ، دودمان یا گروهی از نیاکان بر بسیاری از مشکلات فائق آمدند ، در یک دوره موفق بودند و در دورانهای دیگر شکست خوردند و بتدریج با فرجامی تلخ روبرو شدند . این روایت به طور کلی روایتی بدبینانه است و در حقیقت تاریخ سقوط یک قوم را بیان میدارد .