پانیکار خود را صددرصد هندو و هندی و صد درصد کاتولیک و اسپانیایی توصیف می کند و تحقق چنین تألیفی را حاصل زندگی دینی می داند اما دین در مقام تجربه و نه ایدئولوژی. به عقیده او آن روزگار که ادیان می توانستند به خلوت باشکوه خود پناه ببرند سپری شده است. فی المثل در اروپا مردمان دیندار نمی توانند وجود میلیونها خارجی با فرهنگهای مختلف را که اکنون در اروپا زندگی می کنند نادیده بگیرند. دیگر نمی توانند این واقعیت را نادیده بگیرند که در سه چهارم سیاره ما مسیحیت دین غالب نیست. از همین رو باید گفت وگو وجود داشته باشد اما سؤال این است که چه گفت وگویی؟ پانیکار به گفت وگوی درون دینی و تجربی و نه گفت گو در سطح صرفاً نظری و الهیاتی قائل است و می گوید: «تا وقتی که من پذیرنده نباشم و نبینم که دیگری دیگری نیست بلکه جزیی از خودم است که به من کمال وسعت وجودی می بخشد وارد گفت وگویی واقعی نشده ام. در واقع گفت وگوی درون دینی واقعی در خودم آغاز می شود و بیشتر عبارت است از تبادل تجربه های دینی تا آموزه ها و اعتقادات نظری. اگر از این مبنا شروع نکنیم هیچ گفت وگوی دینی ممکن نیست.» پانیکار ضمن رد معنویت گرایی های سطحی و کاذب می گوید که گفت وگویی که مدنظر اوست گفت وگویی وجودی عینی و همدلانه است.