تحلیلی از سیاست چندفرهنگی تا اگزیستانس چندفرهنگی به نظر میرسد که ما ایرانیها با مفاهیم «انسان چندفرهنگی»، «هویت چندفرهنگی» یا آنطور که من میگویم «اگزیستانس چندفرهنگی» بیگانه نیستیم. تو گویی این سرنوشت تاریخی ما بوده که در طول تاریخ این نوع بودن را تجربه کنیم. فیلسوفان ما هم مسلمان بودهاند، هم یونانی میاندیشیدهاند. شاعران ما […]
هر فرد ایرانى رابطهاى شخصى با حافظ دارد. این که آن فرد فرهیخته است یا عامى و عارف است یا رند (به تعبیر حافظ در وصف خود) چندان اهمیتى ندارد. هر ایرانى در حافظ بخشى از خویش را باز مىیابد و با او زوایاى نامکشوفى از خاطرهاش را کشف مىکند، یعنى یاد روحنواز و عطرآمیز باغى در دل که تنها باغبانش اوست. به سبب همین ارتباط است که مزار شاعر زیارتگاه جملگى ایرانیان است: همه به آنجا مىروند تا حضور او را یا دستکم بخشى از آن را بازیابند. از کاسب و کارمند گرفته تا روشنفکر و شاعر و تا گداى ژندهپوش، همه به آنجا مىروند تا خویشتن را بازیابند و پیام شاعر را در سویداى دل بشنوند.