جنبش دفاع از حقوق زنان نیز همانند سیر تحول دموکراسی تاریخچه یی پرفراز و نشیب دارد. همان گونه که دموکراسی برای تحقق اصول و مبانی اش سال ها زمان نیاز داشت و متناسب با شرایط تاریخی، سیاسی و جغرافیایی متفاوت در پاره یی از کشورها تحقق یافت و حتی درباره تعریف یکسان از دموکراسی اختلاف نظر وجود دارد، درباره جنبش دفاع از حقوق زنان که خواسته های برابری خواهی و برخورداری از حقوق برابر با مردان که بخشی از اصول دموکراسی بود و از آن جمله می توان به حق رای، مالکیت، برابری حقوقی و سایر ویژگی های فردگرایی نام برد، دارای فراز و فرودهای خاص خود بوده است. جنبش زنان همگام با برخی جنبش های اجتماعی دیگر در سال های پس از نیمه دوم قرن بیستم توانست با تاکید و برجسته کردن مطالبات مدنی، حقوق شهروندی و برابری طلبی، خلاء کارکردهای حزبی را نیز تا حدودی جبران و دموکراسی را تقویت کند. در واقع جنبش زنان با توجه و تاکید بر جنبه هایی از حقوق زنان که نقض کننده حقوق دیگر شهروندان جامعه نبوده و از نوعی فمینیسم که به رشد بادکنکی سهم زنان در جامعه می اندیشید گذر کرد و از این طریق در روند دموکراتیزاسیون تاثیرگذار شد.
جنگهای فرسایشی، وابستگی سیاسی به کشورهای روس و انگلیس، بیقانونی و فقر، پیشرفتهای سیاسی- اجتماعی غرب و سروری آنان بر جهان، استبداد شاهنشاهی، جنبشهای مردمی را در ایران سبب گشت. در این جنبشها زنان ایرانی، برخلاف نقش پاسیو روزمرهی اجتماعی خود، شرکت فعال داشتند. هرچند که این نقش فعال چندان آگاهانه نبود و آنان اغلب فتوای روحانیون را مد نظر داشتند و در جنبش مشروطه نیز حافظ جان روحانیون بودند، اما همین نقش فعال آنان را از حریم اندرونی به جامعه کشانید. آنان تأثیر کُنش خود را بر حوادث اجتماعی دیدند و این کُنش ارزش نوین اجتماعیای به آنان اهدا کرد که تا حال تنها به مردان اختصاص داشت. آنان که کوچکترین حقی برای تعیین سرنوشت خود نداشتند، حال در جنبشهای اجتماعی شرکت میجستند، در صفی جدا با دیگر زنان. اما همین حرکت گروهی زنان راهگشای جنبش و بیداری آنان شد، تا زنان به خود نیز همانند فرد و شهروندی از جامعه بنگرند و برای حقوق خود مبارزه کنند.
در ایران مبارزات زنان هر چند محتوای جنسیتی داشتند و دارند و در عین حال بیشتر تابعی از مبارزات مردمی برای تغییر و تحول در جهت نوسازی و استقلال و توسعه بوده اند. تا پیش از انقلاب مشروطه زنان پشت سر مردان برای تغییر حاکمیت و یا ایجاد تغییرات اجتماعی حرکت می کردند. در جریان مشروطه هم این اتفاق تکرار شد. با این تفاوت که مردان آزادیخواه اعم از سوسیالیستها یا ناسیونالیستهای لیبرال تجددطلب خواهان تغییر روابط استبدادی علاقمند به تغییر مناسبات سنتی زن و مرد در خانواده و اجتماع شده بودند، آنها امکان این را فزاهم کردند که زنان در کنار آنان قرار گیرند تا در پروژه نوسازی و تغییرات اجتماعی از سنت به مدرن از نیرو و انرژی زنان بهره ببرند و با نیروهای مضاعف مشروطه خواهی را پیش ببرند. از آن جایی که در جوامع سنتی زنان ویترینی از اعتقادات و نگرشهای مردانه آن اجتماع هستند، بحث تغییر شرایط و تغییر مناسبات زنان در خانواده و اجتماع محل مناقشه جدی بین مشروطه خواهان متجدد و مشروعه خواهان سنتی قرار گرفت، شیخ فضل الله نوری می گفت مشروطه می خواهد بر سر زنان چادرهای چرخی (همین چادرهای مشکی که امروز به عنوان حجاب برتر مطرح است) کرده و آنها را بی عفت نماید. اما این قبیل مقاومتها علیرغم اینکه از سوی مراجع و منابع جدی سنتی و عرفی جامعه ایران صادر می شد در برابر حجم فزاینده خواست مردان ترقیخواه برای تغییر وضعیت سیاسی در هم می شکست. لذا زنان مدرن و نو اندیش ایران، مدرن و نواندیش بودنسان را مدیون مردان ترقی خواه (پدر، همسر، برادر) هستند. ما به طنز اصطلاح معمول ایرانی که میگوید پشت سر هر مرد موفق یک زن فداکار وجود دارد را به اصطلاح پشت سر هر مرد موفق یک زن قربانی وجود دارد بدل کرده ایم و اما به جد معتقدیم، پشت سر هر زن موفق یک مرد ترقی خواه آزاداندیش وجود دارد.
نه در سال 1285 شمسی که مظفر الدین شاه قاجار فرمان مشروطه را امضا کرد و نهضت مشروطه خواهان ایران رسماً به پیروزی رسید و نه پس از آن، زنان ایرانی از دستاوردهای آن بهره یی نبردند. شاید سهم خواهی زنانه از مواهب استقرار قانون از سوی زنان مشروطه طلب که با حضور خود به تحقق رویای مشروطیت کمک کردند به طور جدی مطرح نشد یا اگر در موارد محدودی مطرح شد از سوی مردان که نگارنده قانون و پس از آن راوی تاریخ مشروطه بودند چیزی بیش از یک شوخی تلقی نشد.