اگرچه سال های بسیاری از درگذشت حسن تقی زاده گذشته، اما در فضای سیاسی و روشنفکری هنوز نقل ها، گفته ها و قضاوت های بسیاری درباره او بر سر زبان هاست بنابراین می توان گفت تقی زاده برای خود یک تاریخ است. از مشروطه تا مجلس سنا و از تبریز و تهران تا برلین و لندن. او در عمر ۹۲ ساله خود هم در رویدادهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بسیاری دخالت مستقیم و غیرمستقیم داشت و هم در فعالیتش ادوار مختلفی را از سر گذراند و هر دوره بنا بر حسب افکار و احوالش میل به سمتی می کرد و دست به فعالیتی زد. به گونه ای که می توان از چهار تقی زاده سخن گفت و نوشت: تقی زاده آرمان گرا با سری پرشور و زبانی آتشین، تقی زاده میانه رو و عاقل، تقی زاده محقق و پژوهشگر و سرانجام تقی زاده در مقام سیاستمدار کهنه کار. جوانی دوره آرمان گرایی او بود. در میانسالی به اعتدال و میانه روی رسید و هرگاه مجال و فرصت می یافت فعالیت سیاسی می کرد و هرگاه عرصه را بر خود تنگ می دید کنج عافیت می گزید و سرگرم تحقیق و پژوهش در فرهنگ و تمدن ایرانی می شد و در دوره کهنسالی سال های انزوا و حاشیه نشینی اش را در مجلس سنا گذراند.
جنگهای فرسایشی، وابستگی سیاسی به کشورهای روس و انگلیس، بیقانونی و فقر، پیشرفتهای سیاسی- اجتماعی غرب و سروری آنان بر جهان، استبداد شاهنشاهی، جنبشهای مردمی را در ایران سبب گشت. در این جنبشها زنان ایرانی، برخلاف نقش پاسیو روزمرهی اجتماعی خود، شرکت فعال داشتند. هرچند که این نقش فعال چندان آگاهانه نبود و آنان اغلب فتوای روحانیون را مد نظر داشتند و در جنبش مشروطه نیز حافظ جان روحانیون بودند، اما همین نقش فعال آنان را از حریم اندرونی به جامعه کشانید. آنان تأثیر کُنش خود را بر حوادث اجتماعی دیدند و این کُنش ارزش نوین اجتماعیای به آنان اهدا کرد که تا حال تنها به مردان اختصاص داشت. آنان که کوچکترین حقی برای تعیین سرنوشت خود نداشتند، حال در جنبشهای اجتماعی شرکت میجستند، در صفی جدا با دیگر زنان. اما همین حرکت گروهی زنان راهگشای جنبش و بیداری آنان شد، تا زنان به خود نیز همانند فرد و شهروندی از جامعه بنگرند و برای حقوق خود مبارزه کنند.