فلسفه به معنای عام کلمه، مشتمل بر علوم گوناگون است. در اصطلاح قدما واژه فلسفه به مجموعه علوم حقیقی اطلاق می شود که خود به علوم نظری و علوم عملی قابل تقسیم است. منظور از علوم نظری آن دسته از دانش هایی است که هدف از فرا گرفتن آن ها خود دانش است؛ یعنی یاد می گیریم تا بدانیم. اما علوم عملی آن دسته از دانش هایی است که هدف از فراگیری آن ها عمل است؛ یعنی یاد می گیریم تا عمل کنیم. علوم نظری به طبیعیات، ریاضیات و الهیات (ما بعدالطبیعیه = متافیزیک) تقسیم می شوند و علوم عملی به اخلاق، تدبیر منزل و علم سیاست.
هانا آرنت (۱۹۷۵ - ۱۹۰۶) برای هر آن کس که می خواهد درکی از کار او در عرصه فلسفه سیاسی به دست آورد، یکی از چالش برانگیز ترین شخصیت هاست. او هرگز چیزی ننوشت که بازنمایاننده یک فلسفه سیاسی نظام مند باشد، فلسفه ای که در آن، یک استدلال مرکزی واحد شرح و بسط داده شود و نتایج آن بر کل آثار پی آیند، مترتب گردد. از آن بیش، نوشته های موضوعات گوناگون و متنافری را پوشش می دهند، مباحثی هیجان انگیز نظیر توتالیتاریانیسم، انقلاب، ماهیت آزادی، قوه های «اندیشیدن» و «قضاوت کردن»، تاریخ تفکر سیاسی و از این دست نوشته های آرنت در مقام اندیشمندی دگراندیش و صاحب استدلال هایی پیچیده، ملهم اند از هایدگر، ارسطو، آگوستین، کانت، نیچه، یا سپرس و دیگران. این تالیف پیچیده از عناصر نظری در توانایی چشمگیر تفکر او در خصوص مجموعه ای وسیع و واگرا از مواضع مختلف نظریه سیاسی بروز یافته است. با این حال، می توان تفکر او را نه به منزله مجموعه ای از ابداعات گسسته از هم، بلکه در مقام کالبدی منسجم از آثار پیش نهاد، آثاری که مسئله ای واحد و رهیافتی واحد اتخاذ می کند و سپس به یاری آن، طیف وسیعی از پژوهش ها را به میان می آورد. مهم ترین مسئله ای که تفکر آرنت درگیر آن است، مسئله «ماهیت سیاست و زندگی سیاسی» است، زندگی ای متمایز از دیگر حیطه های فعالیت بشری.