الیناسیون (Alienation) را که به ترجیح خویش، گاه « از خودبیگانگی» و گاه «با خودبیگانگی» ترجمه می کنیم، مفهومی است که بر آثار شمار بسیاری از متفکران و اندیشمندان جدید، تأثیر گذاشته است. از این میان، سه تن به صورت برجسته تری با این مفهوم رویاروی شده اند؛ مارکس که زندگی، زمانه و آثارش میانه سده نوزدهم را از آن خود ساخته است. وبر که از وجوه قابل توجهی پلی است میان اندیشه سده نوزده و بیست و مانهایم، که با پایان وبر، شروع می شود و ما را به دهه های اخیر قرن بیستم رهنمون می شود. با یک حساب سرانگشتی، این سه تن، چیزی در حدود یکصد سال از تاریخ جدید را دربر می گیرند. به علاوه اینکه، جنگ ها، انقلاب ها و بحران های اجتماعی و اقتصادی آن دوره را تجربه کرده اند. هرچند میان دیدگاه های این سه اندیشه ورز وزین، ناهمانندی هایی از حیث نوع نگاه به مقوله «با خودبیگانگی» دیده می شود، لیک همسانی های موجود نیز به قدری هست که یک بررسی تطبیقی میان آرای شان را مقدور و ممکن سازد.