زندگی شخصی داستایفسکی آکنده از جو شکنجه متقابلی است که تأثیر خود را در آثار او نیز گذاشته است. داستایفسکی، کارشناس بزرگ زیروبمهای روان انسانی بهشمار میآید. گوگول پیش از همه نویسندهای اجتماعی است و داستایفسکی پیش از همه نویسندهای روانشناس. میتوان گفت که آثار گوگول، آماری ادبی از اوضاع روسیه بهشمار میآید و اما داستایفسکی با وسعت ویژگیهای شخصیتهایش، انسان را تحتتأثیر خود قرار میدهد. براساس چنین اندیشهای داستان «زن صاحبخانه» نوشته شد؛ داستانی که داستایفسکی را به مدت یک سال، یعنی از اکتبر ۱۸۴۶ تا دسامبر۱۸۴۷، بهشدّت به کار وا میداشت. طی این مدت رسالۀ روانشناختی نخستین، به رمانی اصیل از رمز و راز و دهشت و نفرت بدل شد؛ رمانی که براساس جدیدترین مسائل روانشناختی (دوگانگی احساسات زنانه، جبران یک گناه خیالی، نیروی القای روانی و مانند آن) نوشته شده است. روش آفرینش هنری نیز به نوبۀ خود تغییر یافت؛ یکی از عناصر اساسی سبک داستایفسکی، یعنی خصوصیت الهام گرفته از مضمون و سبک، به اوج کمال خویش دست یافت و تیپهای مربوط به حومههای پایتخت، رنگ و بوی داستانهای کوتاه رمانتیک به خود گرفت. داستایفسکی خود به ویژگی غنایی نثر خود اشارهای دارد و در ابتدای سال ۱۸۴۷، به برادر خود نوشت: «قلم من توسط چشمۀ الهامی که مستقیماً از روح من میتراویده هدایت میشده است». تمامی حوادث زن صاحبخانه در آثار بعدی داستایفسکی بسط یافتهاند. زن صاحبخانه، هسته مرکزی رمان ابله را تشکیل میدهد که در آن نیز زن از دوگانگی احساس خویش در رنج است و در انتخاب میان میشکین فرشتۀ خصال و روگوژین جنایتپیشه در درون خود با تعارض روبهروست و بالاخره هم در شب پیش از ازدواج، به دنبال روگوژین میرود تا به دست این رشکورز تیرهدل کشته شود.
در تاریخ فرهنگ جهانی، همیشه ارتباطات ژرفی میان آثار هنری و فلسفی وجود داشته. ایده های فلسفی، خصوصا به صورت عمیق و ارگانیک در ادبیات نمود می یافتند. آثار کهن برخاسته از تفکر فلسفی غالبا واجد ماهیتی ادبی هنری و همچنین منظوم بودند. بعدها نیز ایده های فلسفی همچنان به ایفای نقش اساسی و محوری در سنت های مختلف ادبی ملی پرداختند. به این ترتیب به عنوان مثال بسیار سخت می توان اهمیت فلسفی ادبیات آلمان ( گوته ، شیلر و نویسندگان کلاسیک) و ارتباطش با فلسفه کلاسیک آلمان را ارزشگذاری کرد. دلایلی نیز وجود دارند که طبق آنها می توان از فلسفی بودن ادبیات روس سخن به میان آورد.
از اهمیت الکساندر پوشکین در ادبیات و فرهنگ نوین روسیه هر چه بگوییم گزاف نگفته ایم . مردم مغرب زمین شاید داستایفسکی ، تولستوی ، تورگنیف یا چخوف را بهتر از او بشمارند، اما برای مردم روسیه پوشکین نه تنها بزرگترین شاعر که نامورترین ادیب بنیانگذار ادبیات نوین و زبان ادبی نوین روسیه ، و کانون فرهنگ روس است . او همه ژانرهای عمده شعر را آزمود و فراتر از آنچه در هر یک از این ژانرها سروده هنوز در زبان روسی چیزی پدید نیامده است .