جای تعجب نیست که جماعتگرایانِ امروز، همچون نومحافظهکارانِ دیروز، جان راولز را هدف اصلی انتقاد خویش قرار دادند. در واقع، کتاب «نظریهای درباره عدالت»، پس از انتشارش در سال ۱۹۷۱، به عنوان اثری جدی و تاثیرگذار که سرآغاز یک «پارادایم لیبرال جدید» است، با استقبال روبهرو شد. این پارادایم «اخلاقشناسانه» و «حقوق محور» خط بطلانی بر تفوق بلامنازعِ مکتب فایدهگرایی در تفکر نظری آنگلوساکسون کشیده است، بنابراین هر نوع نقدی به لیبرالیسم باید با این پارادایم که آن را پیشرفتهترین تدقیق و صورتبندی لیبرالیسم میدانند، درگیر شود. پس از انتشار کتاب راولز، موضع او تحول چشمگیری یافته است، و همین امر مشکلات خاصی برای درک انسجام نظریه او و داوری درباره نقدهایی که متوجه او است، ایجاد میکند.
تروریسم امروزى، تولید و محصول تاریخ سنتى آنارشیسم، نهیلیسم یا تعصب و خشک اندیشى نیست. بلکه در عوض، تروریسم شریک و یار معاصر جهانى شدن (globalization) است. براى تعیین ویژگى هاى اصلى تروریسم، ضرورى است تا تبار شناسى مختصرى از جهانى شدن خصوصاً در ارتباطش با امر منفرد و یکتا و امر کلى و جهانشمول ارائه دهیم. قیاس بین اصطلاحات «جهانى» (global) و «کلى و جهانشمول» (universal) گمراه کننده است. جهانشمول کردن با حقوق بشر، آزادى، فرهنگ و دموکراسى در ارتباط است. اما برخلاف آن، جهانى شدن در رابطه با تکنولوژى، بازار، جهانگردى و اطلاعات است. این گونه به نظر مى رسد که جهانى شدن جریانى برگشت ناپذیر باشد، حال آنکه جهانشمول کردن به احتمال فراوان به پایان راه خود رسیده است.