اینجا آتن است؛ مهد دموکراسی، سرزمین دولتشهر، زادگاه اندیشه. همان چشمه ساری که رود بیکران آن کران تا کران مغربزمین را مشروب کرده است. سال ۳۹۹ قبل از میلاد، هنوز بیش از چهار قرن مانده تا آن ناصری بهدست رومیان و یهودیان محاکمه و سپس بر دار شوند. اینجا نیز محاکمهای برپاست. آیا دزدی است که محاکمه میشود؟ مستبدی است که ستونهای دموکراسی و آزادی شهر را تهدید میکند؟ تاریکاندیشی است که فلسفه درخشان سرآغاز تمدن بشری را به چالش نشسته؟ نه! این سقراط است؛ آموزگار اخلاق، کسی که زندگیاش را وقف آموزش جوانان کرده است. پایبند به اخلاق، به قانون و به خدایان. اما دریغا که زعمای شهر قدرش را نشناختند و او را به فساد و بیدینی متهم کردند. خود وی اتهامش را اینگونه خلاصه میکند «سقراط رفتاری خلاف دین پیش گرفته و در پی آن است که به اسرار آسمان و زمین پی ببرد. باطل را حق جلوه میدهد و این کارها را به دیگران نیز میآموزد»...