چنان که اهل خُبره گفته اند انقلاب اساساً یک پدیده مدرن است. گرچه نمونههاى مشابهى از آن را در قدیم، عمدتاً در نهضت پیامبرانى که حرکت سیاسى داشتهاند مثل پیامبر اسلام، سراغ گرفتهاند، ولى، به طور کلى، در دنیاى پیشمدرن انبوه گستردهاى شورش، از شورشهاى بردگان تا شورشهاى دهقانى، را مشاهده مىکنیم که معمولاً هم سرکوب مىشوند و به تغییر روابط سلطه نمى رسند.
جان لاک را پیامبر انقلاب انگلستان مینامند، فیلسوفی که در نزاع سلطنتطلبان و مشروطهخواهان انگلیسی، جانب حکومت پارلمانی را گرفت و از به ثمر نشستن «انقلاب باشکوه» در انگلستان به وجد آمد.فیلسوف محافظهکاری که در ساختار نظام سلطنتی انگلستان از آزادی فرد در مقابل اقتدار دولت دفاع کرد و به گاه اضطرار حتی حامی انقلاب شد و برداشتن سلاح در مقابل دولت محدودکننده آزادی را جایز دانست. رساله مشهور لاک «درباره فهم بشری» که یک سال قبل از انقلاب ۱۶۸۸ انگلستان و در دوران تبعید نویسنده در هلند منتشر شد، نوشتهای بود که مبتنی بر آن میتوان لاک را پیامآور انقلاب آرام در انگلستان دانست.
آلبرت اینشتین را در سراسر جهان به خاطر دستاورد های دوران ساز فیزیکی اش – از جمله نظریه نسبیت – می شناسند. اما آن چه که بسیاری نمی شناسند، چهره این دانشمند به مثابه یک اندیشمند اجتماعی و سوسیالیست است. ناشناس ماندن این چهره اینشتین تصادفی نیست. در دوران جنگ سرد که نیروهای درگیر در این جنگ از هر موقعیتی در نبرد ایدئولوژیک علیه هم استفاده می کردند، از کنار نظریه ها و موضعگیری های اجتماعی این شخصیت برجسته بیشتر اوقات به سکوت می گذشتند . از یک سو طرفداران نظام سرمایه داری نمی خواستند سیمای اینشتین به عنوان یکی از منتقدان جدی این نظام شناخته شود ، از سوی دیگر طرفداران نظام «سوسیالیسم روسی» که نظریات سوسیالیستی اینشتین را در چار چوب تنگ اندیشگی خود نمی توانستند بگنجانند، از کنار این جنبه از شخصیت وی عبور می کردند.
یکی از بن مایه های نقد فرهنگی محافظه کار امروز این است که در زمانه سهل انگار ما کودکان از محدودیت ها و محرومیت های سفت و سخت بی بهره اند. این امر آنها را مستاصل کرده و از یک افراط کاری به افراط کاری دیگر می کشاند. تنها ایجاد یک مرز قاطع بر پایه گونه یی اقتدار نمادین ثبات و رضامندی را می تواند تضمین کند؛ رضامندی که از تخطی از ممنوعیت حاصل می شود. فروید برای توضیح شیوه عملکرد نفی در ناخودآگاه تفسیر یکی از بیمارانش پس از بازگویی خواب خود درباره زنی ناشناس را نقل می کند؛ «زنی که در خواب دیدم هر که باشد مطمئناً مادرم نیست.» برهانی روشن برای فروید که زن همان مادر بیمار بود. برای سرشت نمایی بیمار نوعی امروز چه راهی بهتر از تصور کردن واکنش او به همین خواب؛ «زنی که در خواب دیدم هر که باشد مطمئناً یک ربطی به مادرم دارد،»
آشنایی ایرانیان با فرهنگ و مدنیت جدید غرب در آغاز قرن نوزدهم، در شرایطی رخ داد که نظام جدید اجتماعی و سیاسی مبتنی بر دموکراسی پس از تحولات چند قرنه اقتصادی، اجتماعی و در نتیجه دگرگونی های عظیم در حوزه اندیشه اجتماعی و سیاسی در اروپای قرن هفدهم و هجدهم، تقریبا در سراسر این قاره استقرار یافته بود. در انگلستان در سال ۱۸۶۸م دومین قانون آزادی حق رای در انتخابات second suffrage act و در سال ۱۸۸۴م قانون حق رای انسان ها برای انگلیس manhood suffrage for England به اجرا درآمد. طی سال های ۱۸۷۰۱۸۵۹ میلادی ایتالیا که تا پیش از آن به هفت بخش مجزا تقسیم شده بود به اتحادیه ای دارای قانون اساسی واحد تبدیل شد. دانمارک در سال ۱۸۶۴م، اتریش، مجارستان در سال ۱۸۶۹م و آلمان در سال ۱۸۷۱م به کشورهایی با نظام مشروطه تبدیل شدند. در فرانسه پس از یک دوره تجربه خودکامگی ناپلئون سوم، ۱۸۷۰۱۸۵۱ جمهوری سوم در سال ۱۸۷۰م شکل گرفت. در روسیه موج مشروطه در سال های ۱۸۶۰و۱۸۷۰م اوج گرفت. همجواری جغرافیایی میان ایران و روسیه و رفت و آمد مستمر ایرانیان مهاجر و ساکن قفقاز در این دوره تاثیر بسزایی در افکار ایرانیان داشت.
معمولا کلمه فاشیسم ذهن انسان قرن بیست و یکمی را متوجه بنیتوموسولینی میکند همچنان که ناسیونال سوسیالیسم خواننده را به یاد آدولف هیتلر میاندازد ولی باید توجه داشت که این تفکر و جنبش نه تنها قبل از این دو فرد به عنوان پایههای فکری وجود داشته، بلکه امروز هم این تفکر فراسوی عقاید و شخصیت این دو گام بر میدارد. نام فاشیسم توسط موسولینی از کلمه «فاشیو» )سمبل لژیونرهای رومی که از یک دسته ترکه چوب که تبری را در خود محکم داشت و هنگام جنگ همراه سپاه حمل میشد( انتخاب شده بود. نطفه این فکر در سال ۱۹۱۷ همراه با روند تکامل و پیروزی کمونیسم در روسیه در ذهن موسولینی شکل گرفت و در سال ۱۹۲۲ میلادی توسط او به بار نشست. قبل از مطرح کردن این اندیشه و نظام بایدبه این مساله توجه داشت که اولاص فاشیسم و تفکر فاشیستی وسیعتر از آن است که فقط به دوران حکومت موسولینی در ایتالیا )سالهای ۱۹۲۲ تا ۱۹۴۵ میلادی( یا حکومت هیتلر )سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ میلادی( محدود شود.ولی این نظام فقط در آلمان هیتلری و ایتالیای دوران موسولینی به نوعی واقعیت دوران ساز نمود پیدا کرد. پس الگوی فاشیستی و ساخت این دو رژیم را باید در تاریخ متوجه این دو حکومت کرد.
نظریه پردازان سیاسی مدتهای طولانی برای یافتن دلیل قانع کنندهای که بتواند وجود دولت اقتدارگرا را موجه جلوه دهد در تلاش بودند. نقطهی اوج این جستجو در (عصر) روشنگری بود، یعنی هنگامی که فلاسفه و دانشمندان علوم سیاسی برای کشف الگوی جدیدی که رابطه میان فرد و دولت را بیان کند متحد گشتند: نتیجهی چنین کوششی «قرار داد اجتماعی» از آب درآمد.
حقوق بشر نیز مانند بسیاری دیگر از مفاهیم مربوط به نظام مردمسالاری (دمکراسی)، طی یک دههی اخیر، بیش از پیش مورد توجه روشنفکران و نخبگان سیاسی ایران قرار گرفته است. دشواری اما در آنجاست که حقوق بشر را به مثابه فرآورده ای پرورده در گهوارهی اندیشهی مغرب زمین، به سادگی و به طور آماده نمیتوان وارد بافت فرهنگ دینی ای ساخت که در آن انسانها عمدتا" دارای وظیفهاند و نه حق. در واقع مفهوم حقوق بشر، همانند سایر مفاهیم فلسفی و اجتماعی و سیاسی ساخته شده در اندیشهی غرب، دارای شالوده فکری محکم و پشتوانهی نظری و تاریخی پر صلابتی است که در میدانهای پیکار اندیشه و دگرگونیهای ژرف اجتماعی صیقل خورده و به جزیی از فرهنگ مسلط در جوامع غربی تبدیل شده است. لذا مفهوم حقوق بشر بر بستر فکری، فرهنگی و تاریخی معینی ساخته و پرداخته شده است و درک آن بدون در نظر گرفتن این بستر و اجزای متشکله آن ناممکن است.
از بدو تمدن بشر دسپوتیسم به عنوان یکی از ابداعات و پدیده های جامعه بشری سربرآورد و بخش حداکثری مردمان جوامع در چنگال بخش حداقلی قریب به اتفاق به انحصار و استثمار درآمدند. از همان لحظه تاریخی که دسپوتیسم در اشکال بدوی، خود را بر جوامع و قبایل تحمیل می کرد تفکرات و جنبش های بدوی آزادیخواهی نیز در میان انسان ها شکل گرفت. تفکرات آزادیخواهانه در مسیر تاریخ به خود صورت تکوینی گرفت و با شروع هزاره اول پیش از میلاد رفته رفته از حالت انتزاع خارج شد و جامه عمل به خود پوشید.
عموماً عصر مشروطیت را مقطع تجدید دوران در جامعه ایران توصیف می کنند. اما نه در تعریف ماهیت و خصوصیات دوران پیشامشروطه اتفاق نظر وجود دارد و نه در تعیین ماهیت دورانی که بعد از انقلاب مشروطه در ایران آغاز شد. اکثر صاحب نظران معتقدند انقلاب مشروطیت، مقطع گذار از دوران پیشامدرن (عصر سنت) به دوره مدرن است. اما در اینکه با انقلاب مزبور، جامعه ایران به عصر مدرن قدم نهاد یا در حال عبور به دوران مدرن است یا همچنان در مرحله پیشامدرن متوقف مانده است، میان اهل نظر توافق نیست. ضمن آنکه می دانیم مفاهیم «مدرن» و «پیشامدرن» از طریق ادبیات سیاسی و فلسفی و جامعه شناختی غرب به کشور ما وارد شده است و بعضاً مفاهیم مزبور را بدون دخل و تصرف و تطبیق و بازسازی برای تبیین تحولات و تعیین و صورتبندی های جامعه ایران به کار می برند و بخشی به همین خاطر است که بر پایه این نوع تبیین ها، نتوانسته اند هدف هایی تحقق پذیر و راهبردهایی موفق تدوین کنند و یک مرحله از تحول جامعه را با موفقیت تا آخر به پیش ببرند.